ادبیات فارسی
جورچینی از شعر و نکته در ادبیات فارسی
 
 
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 19:46 ::  نويسنده : سودابه صولتی

گفتمش ای یار این دوری برایم مشکل است

هجر تو بس چند روزی از برایم ممکن است

طاقت من از برای دید رخسارت کم است

گرروی از بهر هجرت مرگ با من همدم است

گر بیایی بعد مرگم از مزارم بگذری

یاد آر،روزی که گفتم عاشقت صبرش کم است

صولتی این دست تقدیر را ندانم که چرا

با همه محرم ولی با تو چنین نا محرم است



دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 19:40 ::  نويسنده : سودابه صولتی

نام تخت جمشید در زمان ساخت (پارسه) به معنای "شهرپارسیان"بودیونانیان آن را پرسپولیس )به یونانی یعنی پارسه شهر)خوانده اند.در فارسی معاصر این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشیدپادشاه اسطوره ای ایران می نامند که در شاهنامه فردوسی نیز آمده است.

کاخ های تخت جمشید در نزدیکی رود پلوار که به رود کر می ریزد،بر روی سکوئی که ارتفاع آن بین 8تا18 متر بالاتر از سطح جلگه مرودشت است،بنا شده انددر حالی که طرف شرقی آن برروی کوه رحمت است وسه طرف دیگر با دیوار های حافظ شکل داده شده اند.

وسعت کامل کاخ های تخت  جمشید125هزار متر مربع است که از بخش های مهم زیر تشکیل شده است:

*کاخ های رسمی و تشریفاتی تخت جمشید(کاخ دروازه ملل)

*سرای نشیمن و کاخ های کوچک اختصاصی

*خزانه شاهی

*دژوباروی حفاظتی

کاخ آپادانا:

کاخ آپادانا از قدیمی ترین کاخ های تخت جمشید است که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده است وبرای برگذاری جشن های نوروزوپذیرش نمایندگان استفاده می شده است.

کاخ تچر(تچرا):

کاخ تچرکه به معنی کاخ زمستانی است به فرمان داریوش کبیر بنا شده وکاخ اختصاصی وی بوده است.

کاخ هدیش:

کاخ خصوصی خشایار شا بوده واحتمالاآتش سوزی در این مکان شروع شده است به خاطر نفرتی که یونانیان از خشایارشا داشتند.

کاخ ملکه:

این کاخ توسط خشایار شا ساخته شده است و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایین تری قرار گرفته است.

ساختمان خزانه شاهنشاهی:

این ساختمان شامل چندین تالار،اطاق و حیاط تشکیل شده است که با دیوار عظیمی از بقیه تخت جمشید جدا می شود.

کاخ صد ستون:

وسعت این کاخ حدود 46000متر مربع است و سقف آن به وسیله صد ستون که هر کدام 14 متر ارتفاع داشته اند بالا نگه داشته می شده است.

کاخ شورا:

به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی می گویند احتمالا شاه در این جا با بزرگان به بحث و مشورت می پرداخته است به این دلیل به این جا کاخ شورا می گویندکه در این جادو سر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست وسر انسان سمبل تفکر است.

 



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:46 ::  نويسنده : سودابه صولتی

 

ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،
که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟1 چرا !؟!


یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:30 ::  نويسنده : سودابه صولتی

(سارا در آغوش پدر)

 

شمع

تا‌ سحر ای‌ شمع‌ بر با‌لین‌ من‌

امشب‌ از بهرخدا بیدار با‌ش‌

.
سا‌یه‌ غم‌ نا‌گها‌ن‌ بردل‌ نشست‌

رحم‌ کن‌ امشب‌ مرا غمخوار با‌ش‌

.
کا‌م‌ امیدم‌ بخون‌ آغشته‌ شد

تیرها‌ی‌ غم‌ چنا‌ن‌ بر دل‌ نشست‌



ادامه مطلب ...


یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:35 ::  نويسنده : سودابه صولتی

 

عارفانه

عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
میخورد تیر اجل بر پر و بال من و تو
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو.



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:30 ::  نويسنده : سودابه صولتی

گذري در اشعار حسين پناهي

ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !

من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!

بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!

با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل میکاریم
ماهیها به جهنم!
کندوها پر از قیر شدهاند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفتهاند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
چه سعادتی!
داریوش به پارس مینازید
ما به پارس جنوبی!

رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!

صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!



شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:9 ::  نويسنده : سودابه صولتی

نویسندگانی كه در سال 90 جاودانه شدند

 

سال 91 در حالی آغاز شد كه همچون سالهای گذشته، جای خالی برخی قلم بدستان در عرصه شعر و ادب بیش از پیش احساس می شد؛ گرچه این نام آوران از میان ما رفته اند اما آثار برجای مانده آنان در برگ برگ تاریخ ادبی كشور جاودانه است.

از دست دادن چهره هایی همچون سیمین دانشور خالق رمان 'سووشون' و ابراهیم یونسی نویسنده و مترجم در سال 90، برای جامعه ادبی كشور با اندوه و تاسف فراوان همراه بود.

گرچه نوشتن از مرگ نام آوران همیشه سخت است، اما یادآوری آنان تاكیدی بر توجه بیش از پیش مسوولان به بزرگان عرصه های مختلف است.

گرچه این بزرگان دیگر در میان ما نیستند، اما آثار برجای مانده از آنان در برگ برگ تاریخ علمی و ادبی كشور ماندگار خواهد ماند.

در ادامه این سطور، فهرست نویسندگان و ادیبانی كه در سال 90 دار فانی را وداع گفته اند، به همراه، مختصری از زندگینامه آنها ارائه می شود:

'حمید كرمی' شاعر، نویسنده، مصصح و محقق معاصر یكی از این بزرگان است كه نهم فروردین ماه 90 براثر سكته‌ قلبی در سن 49 سالگی دار فانی را وداع گفت.

بقیه در ادامه مطلب ..... 



ادامه مطلب ...


شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:59 ::  نويسنده : سودابه صولتی

ادبیات داستانی در سالی که گذشت

به باور یك داستان‌نویس: شاید كم‌تر سالی را بتوان از لحاظ ركود ادبیات داستانی با سال 90 مقایسه كرد.



محمدجواد جزینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در خوزستان بیان كرد: ما در سال 90 بدترین سال را به لحاظ رویدادهای ادبی داشته‌ایم. بسیاری از نهادهای انتخاب كتاب سال تعطیل شدند و ممیزی هم‌چنان سایه خود را بر سر ادبیات داستانی بیش از همه بخش‌ها انداخته است.



وی افزود: نشر كتاب متاسفانه از تیراژهای 2 تا سه هزارتایی به هزار نسخه رسیده و بسیاری از ناشران به دلیل گرانی مواد اولیه تولید كتاب از نشر كتاب داستان پرهیز می‌كنند و گسترش نسبت ترجمه به تالیف از اتفاق‌هایی هستند كه در سال 90 رخ داده‌اند.



او یادآور شد: در خصوص كتاب‌های نویسندگان جوان نظری نمی‌دهم اما كتاب‌هایی كه در سال 89 از نویسندگان جوان خواندم نسبت به سال‌های پیش تعداد كم‌تری داشتند و حتما تغییرات كیفی در این آثار اتفاق افتاده است.



جزینی، در خصوص تاثیر جوایز ادبی بر روند ادبیات داستانی، گفت: یكی از آفت‌های سال 90 سیاست‌گذاری‌های غلط وزارت ارشاد بود. در سال‌ها و شاید دهه‌ پیش دولت خود را مؤظف به حمایت‌ از این نهادها می‌دانست ولی در سال‌های اخیر نه ‌تنها این حمایت‌ها اتفاق نیفتاد بلكه وزارت ارشاد به شكل‌های مختلف مانع از برگزاری انتخاب كتاب سال می‌شد.



این داستان‌نویس خاطرنشان كرد: بسیاری از این‌ها تعطیل شدند و بخشی از این‌ها به محدودترین شكل خود عمل می‌كنند. سال 90 بدترین كارنامه را از حیث تولیدات و سیاست‌گذاری‌ها و رخدادهای ادبی در این سال‌ها داشته است. به همین دلیل جای خالی بسیاری از چیزها در این سال دیده می‌شود.



وی توضیح داد: ‌عدم رشد نهادهای غیردولتی فعال در زمینه ادبیات داستانی، عدم چاپ آثار برگزیده این حوزه، متوقف شدن آثار بسیاری از نویسندگان در وزارت ارشاد و عدم حضور و چاپ آثار این‌ها خلا بزرگی را در ادبیات این سال‌ها ایجاد كرده است. 



شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:38 ::  نويسنده : سودابه صولتی

کتب پرفروش کتابفروشی ها در سال 90

دادنا: كتاب‌فروش‌ها در معرفي كتاب‌هاي پرفروش امسال، از كم شدن كتاب‌هاي جديد نسبت به سال‌هاي گذشته گله مي‌كنند و از فروش اندك كتاب به خاطر بالا ‌رفتن قيمت آن ناراضي‌اند.

 خبرنگار ايسنا براي تهيه‌ي گزارشي از كتاب‌هاي پرفروش سال 1389 به سراغ تعدادي از كتاب‌فروشي‌ها رفته است. کتاب های پرفروش تعدادی از کتابفروشی ها در ذیل ذکر شده است:

كتاب‌فروشي بيدگل : «تاريخ ايران مدرن» نوشته‌ي يرواند آبراهاميان با ترجمه‌ي محمدابراهيم فتاحي (نشر ني)، «در انتظار گودو» نوشته‌ي ساموئل بكت با ترجمه‌ي علي‌اكبر علي‌زاد (نشر بيدگل)، «سرزمين گوجه‌هاي سبز» نوشته‌ي هرتا مولر با ترجمه‌ي غلامحسين ميرزاصالح (نشر مازيار)، «تنهايي پرهياهو» نوشته‌ي بهوميل هرابال با ترجمه‌ي پرويز دوائي (نشر آبي)، «مرشد و مارگاريتا» نوشته‌ي ميخائيل آفاناسيويچ بولگاكف با ترجمه‌ي عباس ميلاني (فرهنگ نشر نو)، «اسلام از آغاز تا امروز» نوشته‌ي اكبر احمد (نشر علمي - فرهنگي)، «اين مردم نازنين» نوشته‌ي رضا كيانيان (نشر مشكي)، «سمفوني مردگان» نوشته‌ي عباس معروفي (نشر ققنوس) و «نون نوشتن» نوشته‌ي محمود دولت‌آبادي (نشر چشمه). 

اين كتاب‌فروشي در حوزه‌ي شعر به كتاب «تو مشغول مردنت بودي»، گزيده‌ي شعرهاي جهان، با ترجمه‌ي محمدرضا فرزاد (نشر حرفه هنرمند) اشاره مي‌كند. 

كتاب‌فروشي جيحون ( كتاب‌هاي حوزه‌ي روان‌شناسي ): در معرفي كتاب‌هاي پرفروش امسال خود از اين كتاب‌ها نام مي‌برد: «سازندگان» نوشته‌ي ام. جي. رايان با ترجمه‌ي زهره زاهدي (نشر رخ مهتاب)، «ديناميت موفقيت» نوشته‌ي ناپلئون هيل با ترجمه‌ي علي‌اصغر شجاعي (نشر نقش و نگار)، «تغيير» نوشته‌ي وين داير با ترجمه‌ي احمد جعفري (نشر فروزش)، «ملانصرالدين زندگي خويشتن» نوشته‌ي مسعود لعلي (نشر بهار سبز) و «نفرين خلاقيت» نوشته‌ي اسماعيل همتي (نشر قطره).

كتاب‌فروشي طهوري : كتاب‌هاي «زناني كه زير مقنعه كلاهداري نموده‌اند» نوشته‌ي منصوره اتحاديه نظام‌مافي (نشر تاريخ ايران)، «اقتدا به حضرت محمد (ص)» نوشته‌ي كارل ارنست با ترجمه‌ي حسن نوراني بيدخت (نشر حقيقت)، «32 مقاله‌ي تصحيح متون ادبي» نوشته‌ي اميدسالار (نشر موقوفات افشار) و «ديوان شهريار» و «هشت كتاب» سهراب سپهري (نشر طهوري) .

كتاب‌فروشي نشر آگاه در معرفي پرفروش‌ها اين عنوان‌ها را از ميان كتاب‌هاي نشر خود معرفي مي‌كند: «پرسه‌ها و پرسش‌ها» نوشته‌ي داريوش آشوري (نشر آگه)، مجموعه‌ي پنج‌جلدي «فهم جامعه‌ي مدرن» نوشته‌ي گروهي از نويسندگان (نشر آگه)، «ظرافت جوجه‌تيغي» نوشته‌ي موريل باربري با ترجمه‌ي مرتضي كلانتريان (نشر آگاه)، «پيدايش انسان» نوشته‌ي يوزف ه.رايش هلف با ترجمه‌ي سلامت رنجبر (نشر آگاه)، «نيچه» نوشته‌ي مارتين هايدگر با ترجمه‌ي ايرج قانوني (نشر آگاه)، «در انتظار تاريكي، در انتظار روشنايي» نوشته‌ي ايوان كليما با ترجمه‌ي فروغ پورياوري (نشر آگاه)، «آقاي پروست» (خاطرات سلست آلباره از زندگي با مارسل پروست) ترجمه‌ي شهرزاد ماكويي و مينو حسيني (نشر آگاه) و «پيراهن پر» نوشته‌ي پگاه ايرجي (نشر آگاه).

مسؤول اين كتاب‌فروشي از كتاب‌هاي پرفروش نشر‌هاي ديگر نيز به اين شرح نام مي‌برد: «مجموعه‌ي آثار عبدالكريم سروش» (نشر صراط)، مجموعه‌ي كتاب‌هاي مصطفي مستور (نشر چشمه)، مجموعه‌ي شعر «سطرها در تاريكي جا عوض مي‌كنند»ي گروس عبدالملكيان (نشر مرواريد) و مجموعه‌هاي شعر اكبر اكسير.

كتاب‌فروشي طوبي : «از طرف او» نوشته‌ي آلبادسس پدس با ترجمه‌ي بهمن فرزانه (نشر آگاه)، «دفترچه‌ي ممنوع» نوشته‌ي آلبادسس پدس با ترجمه‌ي بهمن فرزانه (نشر آگاه)، «تنهايي پرهياهو» نوشته‌ي بهوميل هرابال با ترجمه‌ي پرويز دوائي (نشر آبي)، «شازده كوچولو» نوشته‌ي آنتوان دونست اگزوپري با ترجمه‌ي احمد شاملو (نشر نگاه)، «خاموشي دريا» نوشته‌ي وركور با ترجمه‌ي حسن شهيد نورايي (نشر دنياي نو)، «ساده چون صداي گاو» نوشته‌ي ولاديمير ماياكوفسكي ترجمه‌ي بابك شهاب (نشر مينا)، «آلابولاها» نوشته‌ي اصلان پاشا (نشر مينا) و «همنوايي شبانه‌ي اركستر چوب‌ها» نوشته‌ي رضا قاسمي (نشر نيلوفر). 

مسؤول اين كتاب‌فروشي در زمينه‌ي شعر به مجموعه‌هاي‌ شعر احمد شاملو اشاره مي‌كند.

كتاب‌فروشي اختران : «شرايط مدرن، «مناقشه‌هاي پست‌مدرن» نوشته‌ي بري اسمارت با ترجمه‌ي حسن چاوشيان (نشر آمه)، «پيدايش انسان» يوزف. ه. راشيل هلف با ترجمه‌ي سلامت رنجبر (نشر آگاه)، «جهان هولوگرافيك» نوشته‌ي مايكل تالبوت با ترجمه‌ي داريوش مهرجويي (نشر هرمس)، «نقد عقل عربي» نوشته‌ي محمدعابد الجابري با ترجمه‌ي سيدمحمد آل‌ مهدي (نشر نسل آفتاب)، «تاريخ ايران مدرن» نوشته‌ي يرواند آبراهاميان با ترجمه‌ي محمدابراهيم فتاحي (نشر ني)، «باكونين و آنارشيسم و جمع‌گرا» نوشته‌ي برايان موريس با ترجمه‌ي سعيد فيض‌الله‌زاده (نشر آمه)، «شهريار» نوشته‌ي نيكولو ماكياولي با ترجمه‌ي احمد زركش (نشر پژواك)، «سنگ‌هاي روح» نوشته‌ي سون اريك ليدمن با ترجمه‌ي سعيد مقدم (نشر پژواك)، «دكترين شوك» نوشته‌ي نائومي كلاين با ترجمه‌ي مهرداد (خليل) شهابي و ميرمحمود نبوي (نشر آمه)، «سياست در ايران» نوشته‌ي جيمز آلن بيل با ترجمه‌ي علي مرشدي‌زاد (نشر اختران)، «شهري‌ شدن سرمايه» نوشته‌ي ديويد هاروي با ترجمه‌ي عارف اقوامي‌ مقدم (نشر اختران)، «ميشل فوكو» نوشته‌ي بري اسمارت با ترجمه‌ي ليلا جوافشاني و حسن چاوشيان (نشر آمه)، «حاكميت، دموكراسي و سياست جهاني» نوشته‌ي كلاوس مولر با ترجمه‌ي لطفعلي سمينو (نشر اختران)، «طبقه‌ي متوسط» نوشته‌ي محمدحسين بحراني (نشر آگاه) و «جامعه‌شناسي جنبش‌هاي اجتماعي» نوشته‌ي حميدرضا جلالي‌پور (نشر طرح نو).

كتاب‌فروشي چاپخش فروش خود را بيش‌تر كتاب‌هاي درسي در حوزه‌ي جامعه‌شناسي و علوم سياسي مي‌داند؛ كتاب‌هايي چون «جامعه‌شناسي سياسي معاصر» نوشته‌ي كليت نش با ترجمه‌ي محمد تقي‌فروز و حسين بشيريه (نشر كوير)، «دانشنامه‌ي سياسي» تأليف داريوش آشوري (نشر مرواريد). او در ادامه‌ي كتاب‌هاي پرفروش ديگر در حوزه‌هاي مختلف را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» نوشته‌ي زويا پيرزاد (نشر چشمه) و «كليات اسرار و رازهاي موفقيت» نوشته‌ي اميد دين‌پرست (نشر ني‌نگار).

 اكتاب‌فروشي انتشارات مطالعات و پژوهش‌هاي بازرگاني : «هم‌خونه» نوشته‌ي مريم رياحي (نشر پرسمان)، الهه‌ي ‌ناز» نوشته‌ي مريم اوليايي (نشر پيكان)، «دنياي سوفي» نوشته‌ي يوستين گردر با ترجمه‌ي حسن كامشاد (نشر نيلوفر)، «چرا ايران عقب ماند و غرب پيش رفت» نوشته‌ي كاظم علم‌داري (نشر توسعه)، «موج سوم» نوشته‌ي آوين تاملر با ترجمه‌ي شهيندخت خوارزمي (نشر نو)، «سرچشمه‌ي خورشيد» نوشته‌ي محمدرضا حكيمي با ترجمه‌ي محمدصادق شريعت (نشر هگمتان و قاصدك صبا)، «فرهنگ بچه‌هاي ترون» نوشته‌ي مرتضي احمدي (نشر هيلا) و «گزيده‌ي اشعار مهدي اخوان‌ ثالث» (نشر مرواريد). 

  كتاب‌فروشي نشر آبي : «مرگ سقراط» نوشته‌ي رومانو گوارديني با ترجمه‌ي محمدحسن لطفي (نشر طرح نو)، «چنگيزخان؛ طوفان برخاسته از شرق» نوشته‌ي روبرت مارشال با ترجمه‌ي فروزنده برليان (جهانشاهي) (نشر آبي)، «محمدعلي ميرزا وليعهد و محمدعلي شاه مخلوع» ايرج افشار (نشر آبي)، «زندگي و مرگ لنين» نوشته‌ي رابرت پاين با ترجمه‌ي عبدالرحمن صدريه (نشر آبي)، «دنياي سوفي» نوشته‌ي يوستين گردر با ترجمه‌ي حسن كامشاد (نشر نيلوفر)، «از دولت عشق» نوشته‌ي كاترين پاندر با ترجمه‌ي گيتي خوشدل (نشر روشنگران و مطالعات زنان)، «مشروطه‌ي ايراني» نوشته‌ي ماشاءالله آجوداني (نشر اختران)، «عاليجناب سرخپوش و عاليجناب خاكستري» نوشته‌ي اكبر گنجي (نشر طرح نو) و «ظلم، جهل و برزخيان زمين» نوشته‌ي محمد قائد (نشر طرح نو). 

از سويي، مسؤول كتاب‌فروشي نگاه «ديوان حافظ» جواد‌زاده وزيري را به عنوان كتاب‌ پرفروش خود معرفي مي‌كند.

 كتاب‌فروشي نشر چشمه : «نگران نباش» نوشته‌ي مهسا محب‌علي (نشر چشمه)، «احتمالا گم شده‌ام ‌«نوشته‌ي سارا ‌سالار (نشر چشمه)، «شب‌هاي روشن» نوشته‌ي سروش حبيبي (ماهي)، «يادداشت‌هاي پنج‌ساله‌ي ماركز» با ترجمه‌ي بهمن فرزانه (نشر ثالث) و «مرگ» نوشته‌ي ايوان ايليچ با ترجمه‌ي سروش حبيبي. 

  كتاب‌فروشي ‌رود : «شب‌هاي روشن» نوشته‌ي فيودور داستايفسكي با ترجمه‌ي سروش حبيبي (نشر ماهي)، «چهار اثر از فلورانس» نوشته‌ي فلورانس اسكاول‌شين با ترجمه‌ي گيتي خوشدل (نشر كتابسرا)، «ايران ‌بين دو انقلاب» نوشته‌ي يرواند آبراهاميان با ترجمه‌ي احمد گل‌محمدي و محمدابراهيم فتاحي (نشر ني)، «تا ته دنيا» نوشته‌ي سوگند دهكردنژاد (نشر پاسارگاد)، «با بهار» نوشته‌ي سيمين جلالي‌ يزدي (نسل نوانديش)، «جامعه‌شناسي خودماني» نوشته‌ي حسن نراقي (اختران) و «يادداشت‌هاي پنج‌ساله‌ي ماركز» ترجمه‌ي بهمن فرزانه (ثالث). 

كتاب‌فروشي خانه‌ي فرهنگ و هنر گويا هم در معرفي كتاب‌هاي پرفروش امسال خود عنوان‌هاي مختلفي را در حوزه‌هاي متفاوت عنوان مي‌كند: «ايران بين دو انقلاب» نوشته‌ي يرواند آبراهاميان با ترجمه‌ي احمد‌گل محمدي و محمد ابراهيم فتاحي (نشر ني)، «روشنفكران ايران» نوشته‌ي دكتر علي ميرسپاسي با ترجمه‌ي عباس مخبر (نشر توسعه)، «تكثر‌گرايي در جريان اسلامي» نوشته‌ي عباس شادلو (نشر وزراء)،‌ «دكترين شوك» نوشته‌ي نائومي كلاين با ترجمه‌ي مهرداد شهابي و ميرمحمود نبوي (نشر آمه)، «سياست‌نامه‌ي ذكاء‌الملك» به كوشش ايرج افشار و هرمز همايون‌پور (نشر روشن)، «حيات پرفراز‌ونشيب آدولف هيتلر» نوشته‌ي ويليام شايدر با ترجمه‌ي هرمز همايون‌پور (نشر روشن)، «نوبت عاشقي» نوشته‌ي تكين حمزه‌لو (نشر روشا)، «ميراث خانم‌بانو» نوشته‌ي ليلا رضايي (نشر پگاه)، «سكوت در انتظار» نوشته‌ي مهناز صيدي (نشر شادان)، «هم‌خونه» نوشته‌ي مريم رياحي (نشر پرسمان)، «كسي مي‌آيد» نوشته‌ي مريم رياحي (نشر پرسمان)، «احتمالا گم‌ شده‌ام» نوشته‌ي سارا سالار (نشر چشمه)، «دالان بهشت» نوشته‌ي نازي صفوي (نشر ققنوس)، «رازي كه پنهان ماند» نوشته‌ي شهره وكيلي (نشر پيكان)، «برزخ اما بهشت» نوشته‌ي نازي صفوي (نشر ققنوس)، «كافه‌پيانو» نوشته‌ي فرهاد جعفري (نشر چشمه)، «نگران نباش» نوشته‌ي مهسا محب‌علي (نشر چشمه)، «موناليزاي منتشر» نوشته‌ي شاهرخ گيوا (نشر ققنوس)، «از اين لحاظ» نوشته‌ي نجف‌ دريابندري (نشر كاروان)، «رام‌كننده» نوشته‌ي محمدرضا كاتب (نشر چشمه)، «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» نوشته‌ي زويا پيرزاد (نشر مركز)، «عادت مي‌كنيم» نوشته‌ي زويا پيرزاد (نشر مركز)، «جامعه‌شناسي خودماني» نوشته‌ي حسن نراقي (نشر اختران)، «جامعه‌شناسي نخبه‌كشي» نوشته‌ي عليرضا قلي (نشر ني)، «راز سرمايه» نوشته‌ي هرناندو دوسوتو با ترجمه‌ي فريدون تفضلي (نشر ني)‌، «نظام پولي بين‌المللي و بحران‌ مالي جهاني» نوشته‌ي ني‌چنكو با ترجمه‌ي ناصر زرافشان (نشر آزاد‌مهر)، «قدرت» نوشته‌ي راندا برن با ترجمه‌ي نفيسه معتكف (نشر ليوسا)، «سفر روح» نوشته‌ي مايكل نيوتن با ترجمه‌ي محمود دانايي (نشر جيحون)، «پانزده روز تا سلامتي» نوشته‌ي جمشيد خدادادي (نشر شهر)، «ضدپيري» نوشته‌ي ناتالي شا سرويو بنس با ترجمه‌ي گلي‌نژادي (نشر ثالث)، «گياهان معجزه‌گر» نوشته‌ي سهراب خوشبين (نشر ثالث).

كتاب‌فروشي بعثت نيز كتاب‌هاي پرفروش خود را در حوزه‌هاي مختلف اين‌گونه معرفي مي‌كند: «موفقيت نامحدود در 20 روز» نوشته‌ي آنتوني رابينز با ترجمه‌ي فريبا جعفري (نشر نسل نوانديش)، «لطفا گوسفند نباشيد» نوشته‌ي محمود نامني (نشر نامن)، «تا ته دنيا» نوشته‌ي سوگند دهكرد‌نژاد (نشر پاسارگاد)، «بادبادك‌باز» نوشته‌ي خالد حسيني با ترجمه‌ي مهدي غبرايي (نشر نيلوفر)، «سكوت در انتظار» نوشته‌ي مهناز صيدي (نشر شادان)، «با بهار» نوشته‌ي سيمين جلالي‌ يزدي (نشر نسل نوانديش)، «مادرخوانده» نوشته‌ي محمدرضا حسن‌بيگي (نشر نوين)، «سينوهه» نوشته‌ي ميكا والتاري با ترجمه‌ي هادي عادل‌پور (نشر سمير) و «مجموعه‌ي كتاب‌هاي طلايي راهنماي پزشكي خانواده» نوشته‌ي عليرضا منجمي (نشر آزاد‌مهر).

اين كتاب‌فروشي در حوزه‌ شعر هم مجموعه‌هاي شعر حميد مصدق، محمدرضا شفيعي ‌كدكني، سياوش كسرايي، محمدعلي بهمني، حسين پناهي و سهراب سپهري را پرفروش مي‌خواند.

 كتاب‌فروشي انتشارات آستان قدس رضوي : «الفباي مهدويت» نوشته‌ي مجتبي تونه‌اي (نشر مشهور)، «زمزم عرفان» نوشته‌ي محمد محمدي ري‌شهري (نشر دارالحديث)، «خطبه‌ي حسين‌بن علي در منا» (آستان قدس رضوي)، «مفاتيح‌الجنان» (آستان قدس رضوي)، «آموزش مفاهيم قرآن» (آستان قدس رضوي)، «روخواني و روان‌خواني قرآن» (آستان قدس رضوي) و «استفتاء‌هاي مقام معظم رهبري (چاپ و نشر بين‌الملل). 

 كتاب‌فروشي مرواريد در معرفي كتاب‌هاي پرفروش امسال خود مي‌گويد: بيش‌تر فروش ما كتاب‌هاي درسي در حوزه‌هاي ارتباطات است؛ كتاب‌هايي چون «افكار عمومي» و «مباني ارتباط جمعي». 

اين كتاب‌فروشي در ادامه نيز اين كتاب‌ها را معرفي مي‌كند: «چهار اثر از فلورانس» نوشته‌ي فلورانس اسكاول شين با ترجمه‌ي گيتي خوشدل (نشر كتابسرا)، «در ستايش مرگ» نوشته‌ي ژوزه ساراماگو با ترجمه‌ي شهريار وقفي‌پور. همچنين مجموعه‌هاي شعر «حميد مصدق»، «قيصر امين‌پور»، «اكبر اكسير»، «عباس صفاري» و «احمد شاملو» از كتاب‌هاي شعر پرفروش هستند.

همچنين كتاب‌فروشي اگر كه از مرداد‌ماه شروع به كار كرده است، كتاب‌هاي پرفروش خود را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر» با كاريكاتورهاي حسن كريم‌زاده (نشر كوچك)، «قانون اساسي» جهانگير منصور (نشر دوران)، «كنستانسيا» نوشته‌ي فوئنتس نوشته‌ي عبدالله كوثري (نشر ماهي)، «شاخ» نوشته‌ي پيمان هوشمند‌زاده (نشر چشمه)، «ديدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زيبايي ماه آوريل» نوشته‌ي هاروكي موراكامي با ترجمه‌ي محمود مرادي (نشر ثالث)، «شاهزاده‌ي بي‌تاج و تخت زيرزمين» نوشته‌ي علي‌اصغر سيد‌آبادي (نشر چشمه)، «يوسف‌آباد خيابان سي‌وسوم» نوشته‌ي سينا دادخواه (نشر چشمه)، «داستان دوستان» نوشته‌ي كاوه گوهرين (نشر ققنوس)، «خنده را از من بگير» نوشته‌ي جواد ماهزاده (نشر هيلا)، «خداحافظ ‌گري كوپر» نوشته‌ي سروش حبيبي (نشر نيلوفر) و «نام گل سرخ» نوشته‌ي اومبرتو اكو با ترجمه‌ي شهرام طاهري (نشر شباويز).



شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:44 ::  نويسنده : سودابه صولتی

«كتاب صائم كاشاني، كتاب سال 90 شد»

مجموعه سروده هاي رضوي صائم كاشاني با عنوان «دل هست اينجا كبوتر» كه امسال توسط انتشارات آفتاب عالمتاب مشهد مقدس به چاپ رسيد، «كتاب سال 90 » شد.

در چهارمين جشنواره ي بين المللي انتخاب كتاب سال رضوي در تاريخ شنبه، شانزدهم مهر ماه 1390 كه با سخنان ارزشمند دكتر حداد عادل در بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي و با حضور جمع كثيري از انديشمندان داخلي و خارجي از اقصا نقاط جهان افتتاح گرديد، كتاب صائم كاشاني، توسط هيأت داوران، «كتاب سال» شناخته شد.

اين موفقيت ادبي از بين 288 نفر شركت كننده از داخل و خارج از كشور از جمله كشورهاي فرانسه، ايتاليا، روسيه، انگلستان، تونس، لبنان، كويت، عربستان، تاجيكستان، ارمنستان، افغانستان، پاكستان و عراق كسب شد كه به راستي اين افتخار بزرگ كه براي اولين بار براي يك شاعر كاشاني اتفاق افتاد باعث مباهات و سربلندي ما كاشاني ها شد.

با انتشار اين خبر توسط پورتال خبري كاشان و روزنامه ي اطلاعات به تاريخ يكشنبه 24 مهر ماه 1390 در صفحه ي 8 و ساير خبرگزاري هاي مهم ايران و جهان، جمعي از شاعران و دوستداران ادب پارسي، مراتب تبريك و شادباش خود را به صورت پيام خطاب به صائم كاشاني ابراز داشتند 



شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:38 ::  نويسنده : سودابه صولتی

جنجالي‌ترين سرقت ادبي سال 90



كمتر از دو سال پيش بود كه در اتفاقي نادر دو كتاب شعر منتشر شده طي يك سال به طور اتفاقي بخش‌هاي مشترك زيادي با يكديگر داشتند. اين شباهت در حدي بود كه نزديك به 30 صفحه از كتب مذكور يكسان بود.
آفتاب: كمتر از دو سال پيش بود كه در اتفاقي نادر دو كتاب شعر منتشر شده طي يك سال به طور اتفاقي بخش‌هاي مشترك زيادي با يكديگر داشتند. اين شباهت در حدي بود كه نزديك به 30 صفحه از كتب مذكور يكسان بود.

آن زمان اما نه رسانه‌ها و نه مسئولان توجه چنداني به اين امر نشان ندادند. اما در سال جاري اين اتفاق به شكل ديگري تكرار شد. هرچند سرقت ادبي سال 90 به وسعت مثال ذكر شده طي سال‌هاي گذشته نبود اما شعر ربوده شده از اهميت و ظرافت زيادي برخوردار بود.

ماجرا از آنجا آغاز شد كه منيره پرورش در حال خواندن سروده‌هاي مجموعه شعر «پتك» بود كه توسط نشر چشمه منتشر شده كه با يكي از اشعار مشهور خود روبه‌رو شد. سال 1380 انتشارات کتاب سبز دفتر شعري از منيره پرورش را با نام «من، تو مقصر ويرگول است» به چاپ رسانده بود كه همين شهر در مجموعه شعر «پتك» سروده بكتاش آبتين دوباره منتشر شده بود.

بدين‌ترتيب منيره پرورش در گفت‌وگو با رسانه‌ها نشر چشمه و بكتاش آبتين را به سرقت ادبي متهم كرد. وي در گفت‌وگويي با مهر گفت: «من، تو مقصر ويرگول است» يکي از شعرهاي من است که نام کتابم را هم بر همين اساس انتخاب کرده بودم. اين شعر معروفي است و در زمان انتشار بر سر زبان‌ها افتاد و خيلي‌ها مرا با اين شعر مي‌شناسند و حتي برخي از دوستان شاعرم به من مي‌گويند «خانم ويرگول!».

پرورش همچنين درباره مجموعه «پتك» گفته بود: «حالا آقاي آبتين در کتاب جديدش شعري بدين مضمون «من، تو مقصر اين جدايي ويرگول بود» آورده است که از نظر من اين يک سرقت ادبي است. » اما اين شاعر كهنه كار به احترام جامعه فرهنگي و اينكه به گفته خودش «ما اعضاي خانواده فرهنگ هستيم و مي‌توانيم مشکلات خود را با يکديگر حل و فصل کنيم» از شكايت كردن صرف‌نظر كرد. اما نكته ديگري كه در اين ماجرا جالب به نظر مي‌رسد زيرنويسي است كه آبتين در توضيح اين شعر نوشته است: «چندي پيش شبيه اين شعر را در مجموعه دولتي خوانده بودم».

آبتين بعد از گلايه پرورش در رسانه‌ها مدعي شد كه واژه «دولتي» در حقيقت «دوستي» بوده و اين اشتباه چاپي است. البته اين شاعر از پرورش عذرخواهي نيز كرد هرچند اين پوزش مورد قبول خانم شاعر قرار نگرفت چرا كه معتقد بود تا وقتي اقدامي عملي و جدي براي رفع اين سرقت صورت نگيرد عذرخواهي معنايي نخواهد داشت. تمام اين ماجراها باعث شد كه نشر چشمه از توزيع كتاب ممانعت كرده و غلط‌نامه‌اي را در كنار آن منتشر كند.

اما روز جمعه بالاخره سرو كله بكتاش آبتين پيدا شد. اين شاعر براي اولين بار درباره اين ماجرا توضيح داد. وي که دليل خاموش بودن تلفن همراهش را نبودنش در ايران اعلام کرد، گفت: من پيش از سرودن اين شعر اصلا شعر خانم پرورش را نخوانده بودم و کتاب را تحويل ناشر داده بودم.

روزي در کتابخانه‌هايم کتاب‌ها را بررسي مي‌کردم که با کتاب شعر خانم پرورش روبه‌رو شدم. او اين کتاب را با امضايش به من هديه داده بود و وقتي نام کتاب (من، تو مقصر ويرگول است) را ديدم متوجه شباهتش با يکي از شعرهايم (من، تو مقصر اين جدايي ويرگول بود) شدم.

به گزارش فردا،وي همچنين تاكيد كرد: من 20 سال است شعر مي‌سرايم و واقعا نيازي به چنين کاري ندارم. ‌اي کاش خانم پرورش انرژي‌اي که براي وارد شدن به حاشيه مصرف مي‌کند، روي شعر متمرکز کند؛ شايد اتفاق‌هاي بهتري بيفتد!حال به نظر مي‌رسد كه دوباره ماجراي سرقت ادبي جنجال آفرين سال 90 بالا گرفته و طي روزهاي پاياني سال شاهد يك بگومگوي داغ فرهنگي خواهيم بود. 



شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : سودابه صولتی

منابع مرحله دوم المپیاد ادبی اردیبهشت 91

با تصمیم کمیته ملی المپیاد ادبی، منابع مرحله دوم بیست و پنجمین المپیاد ادبی (اردیبهشت 91) اعلام گردید. با توجه به زمان کوتاه باقیمانده تا این آزمون و نامه های بسیاری که روزانه جهت پیگیری منابع المپیاد ادبی به آیریسک ارسال میشود، از تمام بازدیدکنندگان گرامی درخواست داریم این منابع را هر چه سریعتر به اطلاع دیگر شرکت کنندگان برسانند. امیدواریم دانش پژوهان گرامی با آمادگی کامل، در مرحله دوم بیست و پنجمین المپیاد ادبی شرکت نمایند.

برای مشاهده منابع مرحله دوم المپیاد ادبی سال 1391 به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

پی نوشت: منابع اعلام شده در تاریخ 17 فروردین ماه، در تاریخ 25 فروردین 1391 تغییر نمود که منابع جدید و حذفیات مرحله دوم المپیاد ادبی را میتوانید در ادامه مطلب مشاهده نمایید.


 



الف- منابع درسي 40 درصد
ادبيات فارسي (3) انساني
زبان فارسي (3) انساني
تاريخ ادبيات ايران و جهان (2)
آرايه هاي ادبي

ب- منابع غيردرسي 60 درصد (معني و مفهوم، لغت، درك مطلب، آرايه، نكات دستوري، ...)
1-شاهنامه فردوسي، چاپ مسكو، داستان رستم و شغاد (از آغاز داستان تا آگاهي يافتن زال از كشته شدن رستم و آوردن فرامرز تابوت پدر به دخمه نهادن)
2-مثنوي معنوي مولوي، دفتر اول، حكايت مرد بقال و طوطي
3-ديوان حافظ، به اهتمام محمد قزويني و دكتر قاسم غني، غزلهاي مختوم به حرف «ش»
4-كليله و دمنه، به اهتمام مجتبي مينوي، باب برزويهي طبيب
5-تاريخ بيهقي، به كوشش خليل خطيب رهبر، چاپ نهم، جلد دوم، مجلد هشتم داستان هارون الرشيد با دو زاهد تا ذكر وحشتي كه افتاد بين .... (از ص 736 تا ص 749)
6-گلستان سعدي، محمد علي فروغي، باب هشتم، در آداب صحبت
7-مباني داستان كوتاه، مصطفي مستور، پنج فصل اول بر اساس فهرست مطالب
8-ادوار شعر فارسي، محمدرضا شفعيي كدكني، شعر فارسي بعد از مشروطيت (از ص 83 تا ص 133)
9-زبان عربي، تجزيه و تركيب و ترجمه حديث شريف كساء
10-زبان انگليسي، در سطح كتاب passages2
ردیف 7 در تاریخ 25 فروردین 1391 حذف گردید.

 

 

نفرات برگزیده مرحله اول المپیادهای  علمی ایران – سال 90

المپیادهای علمی ایارن (آیریسک)

المپیاد ادبی

1-      علی کریمی از اصفهان – رتبه 1

2-      سیده یاسمن سزاوار سیدی جندقی از شهر تهران – رتبه2

3-      رامینا حاجی صادقی از شهر تهران – رتبه3

4-      حسن یداله نژادچاری از مازندران – رتبه4

5-      محسن رحیمی نژاد از فارس – رتبه 5

6-      سمانه السادات خاتون آبادی اصفهانی از اصفهان – رتبه6

7-      سیدکسری طباطبایی از اصفهان- رتبه7

8-      هانیه سمندری از شهر تهران – رتبه7

9-      غزاله قضاوتی از شهر یزد- رتبه 9

10-  محمدحسن امیری ازشهر تهران – رتبه 9

 



شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:17 ::  نويسنده : سودابه صولتی

زمان و مكان برگزاري نمايشگاه كتاب تهران مشخص شد


زمان و مكان برگزاري نمايشگاه كتاب تهران از سيزدهم تا بيست وسوم ارديبهشت سال جاري در مصلاي بزرگ امام خميني(ره) تعيين شد. اين تصميم، در سومين جلسه شوراي سياستگذاري بيست وپنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران تاييد و تصويب شد.
بنابراين گزارش، افتتاحيه بيست وپنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران دوازدهم ارديبهشت سال جاري با حضور محمود احمدي نژاد، رياست جمهوري اسلامي ايران در مصلاي بزرگ امام خميني(ره) برگزار مي شود. اين گزارش مي افزايد: كميته هاي بيست وپنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران طبق روال سال هاي گذشته مشخص شده اند و فعاليت خود را آغاز كرده اند و امسال با توجه به رسيدن سابقه نمايشگاه به ربع قرن، كميته اي با عنوان «ربع قرن» با هدف بزرگداشت 25 سال جهاد فرهنگي و با اختصاص تالار ويژه اي فعاليت خواهد كرد. 



شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:5 ::  نويسنده : سودابه صولتی

 

طبیب درد بی‌درمان کدامست رفیق راه بی‌پایان کدامست

اگر عقلست پس دیوانگی چیست وگر جانست پس جانان کدامست

پر از درّ است بحر لایزالی درونش گوهر انسان کدامست

یکی جزو جهان خود بی‌مرض نیست طبیب عشق را دکان کدامست

خرد عاجز شد اندر فکر عاجز که سرکش کیست سرگردان کدامست

چه قبله کرده‌ای این گفت‌وگو را طلب کن درس خاموشان کدامست


مولانا 



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:59 ::  نويسنده : سودابه صولتی

رندان ثنايت مي كنند...

 

اي يار بي زنهار ما رندان ثنايت مي كنند
اي آهوي تاتار ما رندان ثنايت مي كنند
بيدل شدم از ناي تو از عشق جان فرساي تو
هردم در اين غوغاي تو رندان ثنايت مي كنند
اي نرگس شهلاي ما وي دلبر رعناي ما
اي هست ناپيداي ما رندان ثنايت مي كنند
این سینه ی آتشفشان از داغ تو دارد نشان
ای مرهمت آرام جان رندان ثنایت می کنند
اي در غمت بسيارها در ماتمت اغيارها
در بزم بي هشيارها رندان ثنايت مي كنند
گويد يكي با يار ما ، با دلبر خونخوار ما
كز آن شب ديدار ما رندان ثنايت مي كنند
اي مطرب شيرين نوا ، شوري فكن بر جان ما
كاينجا به آهنگ صلا ، رندان ثنايت مي كنند
با رند تبريزي بگو از هرچه پرهيزي بگو
خامش نشو چيزي بگو رندان ثنايت مي كنند

رند تبریزی



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:55 ::  نويسنده : سودابه صولتی

تقدیم به ...

ای که جز آتش قهرت به دل ما نکنی
دل  ما  را  بگدازی  و  محابا  نکنی
دردمندان  رهت  منت  مرهم  جویند
چه حکیمی  تو  اگر  هیچ مدارا نکنی
پیش ما باده پرستان همه حسنت گفتند
خود ندانم  ز  چه رو با دل  ما  تا  نکنی
در توان نیست مرا تا غزلی خوش گویم
شعر حافظ به تو گویم که تو حاشا نکنی
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط  انصاف  نباشد   که  مداوا  نکنی
ای دل از غافله عمر تو را حاصل چیست
که همه حشمت و جاهت پی سودا نکنی
رند تبریزی اگر توبه شکست ای زاهد
تو  ره  خویش  برو  ورنه  که پیدا نکنی.
رند تبریزی



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:28 ::  نويسنده : سودابه صولتی

برخی شاعران سرود گوی و آشنا به موسیقی


رابطه ی موسیقی با کلام، سابقه ای دراز و کهن دارد و آن از زمانی آغاز شده است که بشر به تأثیر موسیقی در روان آدمی پی برده است.
پیامبران نخستین بیش ترین بهره را از این رهگذر برده اند. داوود پیامبر با صدای خوش خود اندیشه های مذهبی را در ضمیر پی روان خود قرار می داد و یا سروده های زردشت و مانی و مزدک نمونه های روشنی از پیوند موسیقی با کلام است. ابوخمص سغدی نخستین شاعر پارسی گو نیز با موسیقی الفت داشته و اختراع ِ سازی به نام «شهرود» را به او نسبت می دهند.

شاعران ناآشنا با موسیقی برای خود راوی برمی گزیده اند. اکنون به معرفی سه تن از شاعران سرودگو و آشنا به موسیقی فارسی می پردازیم :

۱– رودکی سمرقندی
ابوعبدالله رودکی، درگذشته در ۳۲۹هـ - ملقب به «استاد شاعران جهان»
وی نخستین بار شعر فارسی را در موضوع های گوناگون مانند داستان، مدح، وعظ و رثا به کار برد.
حافظه ای نیرومند داشت و می گویند هشت ساله بود که قرآن را از بر کرد و به شاعری پرداخت.
آشنایی با انواع خواندن های قرآن او را به موسیقی علاقمند ساخت. نوشته اند او آوازی خوش داشت . وی در دوره ی نصربن احمد پادشاه بخارا می زیسته و نصربن احمد شیفته ی ذوق و قریحه ی هوش او شد. از جمله هنگامی که نصربن احمد سامانی در سفر خود میل بازگشت به بخارا را نداشت، درباریان به رودکی متوسل شدند و از او خواستند تا امیر را به عزیمت به بخارا برانگیزد. رودکی شعری سرود و صبحگاه نزد امیر آمد و چنگ برگرفت و با آواز خوش آن را خواند :
بوی جوی مولیان آید همی /  یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی های او /  زیر پای پرنیان آید همی ...
میر سرو است و بخارا بوستان / سر و سوی بوستان آید همی
امیراحمد آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که از تخت پایین آمد و بی کفش پای بر رکاب اسب نهاد و روی به بخارا نهاد.

۲– منوچهری دامغانی
منوچهری را شاعر طبیعت نامیده اند و دیوان وی شاهد این مدعاست. آگاهی او از موسیقی در شعرهای وی کاملن روشن است. آوای مرغان شاعر را به یاد آهنگ ها و نغمه های خنیاگران می اندازد.
حضور اصطلاح های موسیقی در دیوان منوچهری گویای این نکته است که منوچهری با موسیقی دوره ی خود مأنوس بوده است، از جمله نغمه های راست، چکاوک، عشاق، نغمه، نوا را شنیده، به خاطر سپرده و در شعر خود به کار برده است. وی از جمله در توصیف چنگ می گوید :
بینی آن ترکی که او چون بر زند بر چنگ، چنگ / از دل ابدال بگریزد به صد فرسنگ، سنگ
و در توصیف بربط گوید :
بربط تو چو یکی کود کلی محتشم است / سرما زان سبب آن جاست که او را قدم است

سبک منوچهری :
گذشته از آشنایی با موسیقی زمان خود، احساس وزن و ذوق گزینش واژه های گوش نواز با ذات منوچهری عجین بوده است. گرینش وزن های گوناگون و ابداع وزن و بحر تازه در شعر فارسی نشانه ی ذوق وزن شناسی وی است. ابداع قالب مسمط را به منوچهری نسبت می دهند.
منوچهری با گزینش دقیق و دل نشین حرف ها و واژه ها در مجموعه ی یک بیت، فضایی مناسب برای موضوع های خود پدید می آورد و همگی را به شگفت وا می دارد.  

۳ – حافظ
شمس الدین محمد معروف به حافظ در حدود ۷۲٦ هـ - در شیراز زاده شد و در سال ۷۹۲ –۷۹۱هـ - درگذشت.گرینش تخلص «حافظ» دو دلیل دارد:
۱- وی قرآن را از بر داشته و با چهارده روایت آن را می خوانده است.
۲ – وی حافظ ردیف های موسیقی ایرانی بوده است.

دلیل دوم صحیح تر به نظر می رسد چرا که بسیاری از موسیقی دان ها به ویژه آوازخوان های ایران کنیه ی «حافظ» داشتند. حافظ در برگزیدن تخلص خود از آرایه ی ایهام بهره گرفته است. تا هردو معنی آن را در ذهن دوست داران خود تداعی کند.
بنا بر شواهد و اسناد می توان حافظ را موسیقی شناس و احیانن موسیقی دان به شمار آورد. ولی وجود موانع محیط و اوضاع زمانه از بروز احساس موسیقی در شعرهای وی جلوگیری کرده است.

سبک حافظ :
برخی واژه های شعر او  به دلیل حروف زنگ دار و صدادار نوعی موسیقی دارند. حافظ چنین هنری را داشته است که واژه هایی برگزیند که احساس موسیقی را در انسان بیدار کند. از این رو سروده های او ناخودآگاه گذشته از نظم یک قطعه ی موسیقی است:
عشق تو سرنوشت من، خاک درت بهشت من / مهر رخت سرشت من، راحت من رضای تو
تکرار حرف «شین» در این بیت و زنگی که از ادای آن حاصل می شود، برای گوش آشنا به موسیقی در حکم طنین ساز "سنج" در یک قطعه موسیقی است پس باید بگوییم :
۱ – حافظ موسیقی شناس و یا موسیقی دان بوده است. صفت «موسیقی دان» به این دلیل که وی افزون بر نشانه هایی که در برگزیدن واژه های زیبا و وزن های متنوع دارد، صوتی خوش داشته و با گوشه های موسیقی ایرانی آشنا بوده است.
مثال :
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت / غلام حافظ خوش لهجه ی خوش آوازم
واژه های «چنگ، لهجه، آواز، زمزمه، مجاز، عراق، نوا و ...» همگی از اصطلاح های موسیقی به شمار می روند و حتا کلمه ی «غزل» نیز در موسیقی قدیم ایران به تصنیف یا ترانه اطلاق می شده است.

۲– خواندن قرآن به صوتی خوش و آن هم با چهارده روایت بدون آشنایی با موسیقی شدنی نبوده است.

۳– از آن جا که شعرهای حافظ متناسب با موسیقی است، می توان بیش تر آن ها را در دستگاه موسیقی قرارداد از این رو نیز هست که برای این شعرها  آهنگ های زیبایی ساخته و اجرا کرده اند.
 



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : سودابه صولتی

کتابهای زبان پهلوی

مهم ترین کتاب های زبان پهلوی در سه سده ی نخست هجری كه بیش تر تفسیرهای اوستا و توضیحات مطالب دینی است و مربوط به آیین زرتشت بوده و هستند عبارتند از:

۱- بندهش: بندهش به معنی اصل و مبدأ آفرینش است. بخشی از این كتاب دینی در اصل آفرینش و شرح آیه های اوستاست كه درباره ی خلقت بیان شده است و بخش دیگری از این كتاب داستان ها و افسانه هایی است كه از آغاز خلقت و پیدایش پیشدادیان و جمشید و كیان تا دوران گشتاسب و ظهور زرتشت است و در این كتاب می توان با  مسایل تاریخی و جغرافیایی آشنا شد و بخش تاریخی – از فصل ۳۳ – این كتاب را یكی از خاورشناسان به نام دارمستتر در جلد دوم از كتاب زند اوستای خود ترجمه كرده و شرح و توضیحاتی بر آن افزوده است.

در این كتاب مسایل تاریخی و جغرافیایی مربوط به ایران قدیم را می توان به دست آورد. این كتاب با عظمت در مغرب زمین به ویژه در كشورهای اروپایی مورد توجه دانشمندان و مترجمان قرار گرفت و نخستین بار در سال ۱۷۷۱ به وسیله انكتیل دوپرون ترجمه شد. ترجمه های دیگری نیز  به وسیله سایر خاورشناسان و پژوهشگرانی چون وسترگارد، هوگ، وندیشمن و وست صورت پذیرفت و نسخه ی كامل این اثر به سال ۱۹۰۸میلادی توسط ادوارد تهمورث دینشاجی انكلساریا در شهر بمبئی هندوستان به چاپ رسید.

۲- دینكرت: این اثر همان گونه كه از نامش برمی آید به معنی كرده ها و اعمال دینی است و مهم ترین كتاب پهلوی است كه خوشبختانه موجود است. این اثر در آغاز ۹ جلد بوده كه هفت جلد آن به دست ما رسیده و دو جلد دیگر آن موجود نیست نام اصلی اش زند اكاسیه است و بعدها در دوره ی ادبیات پهلوی به دین كرت اشتهار یافت. این كتاب مشتمل است بر كلیه ی آثار و رسوم و آداب دینی زرتشتیان. دینكرت از بابت حفظ روایت های تاریخی، دینی و ادبی و مسایل ملی عصر ساسانی از آثار بسیار ارزشمند به شمار می آید و از لحاظ حفظ گوشه ای از فرهنگ ایران باستان سند پر ارزشی است.

دینكرت در زمان مأمون خلیفه ی عباسی به وسیله آتورفون بغ فرزند فرخزاتان تألیف و تدوین شده است. این كتاب پهلوی مانند دیگر آثار موجود مورد توجه خاورشناسان و پژوهشگران اروپایی قرار گرفت  از جمله وست در مورد مجموع كلمه ها و واژه های آن به پژوهش پرداخته است و ارزش این كار در اینست كه ۲۱ بخش (نسك) اوستایی دوره ی ساسانی در جلد هشتم آن خلاصه و حفظ شده است.

گذشته از اطلاعات دینی و عقاید و روایت های مذهبی، مقداری از این كتاب نیز مربوط می شود به پادشاهی كیومرث تا كی گشتاسپ و ظهور زرتشت. كتاب دینكرت به جهت اهمیت مسایل دینی و تاریخ ادبیات مزدیسنا به وسیله ی پژوهشگر بزرگ دستور پشوتن سنجانا در ده جلد و سپس به وسیله ی فرزندش داراب سنجانا در ۹ جلد دیگر به گونه ای بسیار كامل و با توضیح ها و حاشیه های قابل استفاده با متن پهلوی آن و ترجمه اش به زبان های انگلیسی و گجراتی درهندوستان به چاپ رسیده است.

۳- كارنامه ی اردشیر بابكان: این كتاب مشتمل است بر داستان های تاریخی بسیار فصیح و روان به زبان پهلوی. موضوع این كتاب بیش تر مربوط است به بزرگ شدن اردشیر بابكان و فرار او با دختران اردوان و پیروزی او بر اردوان و تولد فرزندش به نام شاپور. استاد بزرگ توس یعنی حکیم فردوسی د رنظم این بخش از شاهنامه به این اثر توجه كافی داشته است.

۴- ایاتكار زریران: موضوع عمده ی این كتاب شرح جنگ های مذهبی گشتاسب با ارجاسب است. زریر برادر و سردار لشكر گشتاسب برای حفظ و حمایت از آیین مذهبی زرتشت مأمور جنگ با ارجاسب شاه پادشاه ناحیه ی توران شد.

در این جنگ زریر شجاعت و دلیری ویژه ای از خود نشان داد ولی سرانجام کشته شد. از آن جایی كه در آیین بهدینان همیشه به نقل از گفتار آسمانی زرتشت غلبه بر سیاهی ها و خوی اهریمنی با یزدان است در پایان دیده می شود كه سپاه زریر با وجود تحمل رنج و با به كار گرفتن صبر و متانت پیروز می شود.

دقیقی توسی شاعر معروف در سرودن هزار بیت باقی مانده از او كه نعل به نعل در شاهنامه فردوسی نقل شده است، از یادگار زریران بهره برده و مفهوم های آن را به شیوه ی نظم ارایه داده است.

۵- مادیگان چترنگ: یا چترنگ نامگ. همان گونه كه از عنوانش پیداست، موضوع این رساله قانون و قرار داد بازی شترنج و در باب پیدا شدن و اختراع این بازی است.

در این رساله در مورد ابداع بازی نرد به وسیله بزرگمهر حكیم نیز سخن رفته است. این اثر ارزشمند با حفظ اصل پهلوی آن و صورت گجراتی این رساله با ترجمه انگلیسی آن به دست توانای پشوتن و دستور بهرام جی سنجانا به سال ۱۸۸۵ میلادی به چاپ رسیده است، فردوسی شاعر بلند آوازه ی ایران زمین درباره ی این بازی و داستان شترنج نامه سخن گفته است.

٦- خسرو كوه اتان ورتك: - موضوع این كتاب بحث و مناظره میان خسرو انوشیروان و جوانی از نجبا و اشراف ناحیه ی خراسان است، خسرو انوشیروان درباره ی گیاهان، ظهور شكار، تیراندازی، ورزش و مسایل دیگر پرسش هایی از این جوان می كند و جوان با توجه به شعور ذاتی تا حد امكان پاسخ می دهد، در واقع باید این كتاب را نمونه ای از كیفیت آموزش و پرورش در ایران باستان به شمار آورد.

۷- شكند گمانیك ویژار: این اثر مهم در مورد حقانیت و رسالت اشوزرتشت نوشته شده است. این اثر به وسیله ی یكی از دانشمندان به نام ‹‹مردان فرخ اورمزد داتان›› كه در نیمه ی نخست سده ی سوم هجری می زیسته، نوشته شده است. در این كتاب مسایل فلسفی فراوانی تدوین شده است. به جهت اهمیت این اثر پهلوی، ترجمه هایی از آن به زبان های گوناگون صورت گرفته است.  از جمله به وسیله ی دانشمند بزرگ زبان شناس فرانسوی پیرژان دومناس و استاد دانشگاه پاریس (سوربن) به سال ۱۹۴۵م با خط لاتین و متن پهلوی و تعلیقات و توضیحات واژه های دشوار آن به چاپ رسیده است. در سال ۱۸۸۷م این اثر به کوشش هوشنگ دستور جاماسپ – جی جاماسپ اسانا و وست با متن پازند و ترجمه ی سانسكریت بار دیگر به چاپ رسیده است.

۸- ارداویراف نامه: این كتاب مربوط است به معراج ارداویراف، یكی از بزرگان و زاهدان دین زرتشت و آگاهی دادن او در مورد بهشت، دوزخ و انواع خوبی ها و نیكی ها. همان گونه كه پیش از این اشاره شد، این كتاب به وسیله ی شاعر توانای سده ی هفتم هجری، بهرام پژدو به فارسی برگردانده شده است. این اثر به وسیله ی پوپ به سال ۱۸۱٦م در اروپا ترجمه شد و بار دیگر در سال ۱۸۸۷ میلادی بارتلمی آن را به زبان فرانسه ترجمه كرد.

كتاب های دیگری كه در سه سده ی نخست هجری برابر با نهم میلادی به پهلوی تدوین و تألیف شده است، بسیار است كه البته شرح همه ی آن ها در این جا شدنی نیست و لازم است به دنباله ی بحث بالا به گونه ی بسیار مختصر و فهرست وار از برخی دیگر آن ها در این جا یاد آوری شود. بدون آن كه به شرح های مفصل و تفصیل های كامل آن ها اشاره شود. این آثار عبارتند از:

 زات سپرم، شهرستان های ایران، اندرژ آتورپات مارسپندان، زرتشت نامك، داتستان دینیك، شایست و غیره كه امیدواریم در آینده در دنباله ی بحث بالا بقیه ی این آثار را که چه به زبان و خط پهلوی و چه به زبان پارسی باقی مانده است به تفصیل معرفی کنیم.



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:15 ::  نويسنده : سودابه صولتی

 

در آشپزخانه ی زبان فارسی
 
(درباره ی کاربرد فعل «خوردن» در زبان فارسی)
درنگی در زبان فارسی و گفت و گوی روزمره ی فارسی‌زبانان و نگاهی به شمار عبارات و استعاراتی که در این زبان برای فعل «خوردن» و انواع خوراکی ها به کار می رود، موجب شگفتی هر پژوهنده ای می‌گردد. گرچه می­توان حدس زد که در همه ی فرهنگ­ها استعاراتی در رابطه با خوردن و خوراکی ها موجود باشد. لیکن خوردن و مسایل مربوط به آن، چون آن با فرهنگ و زبان فارسی آمیخته شده است که می‌توان ادعا کرد که حذف این استعاره‌ها از زبان فارسی، ارتباط فارسی زبانان را با واقعیت مادی اگر نه گسسته، بلکه دست کم به شدت مختل می‌ سازد و شرح بسیاری از حالات روحی ـ روانی و موقعیت‌های گوناگون اجتماعی را اگر نه ناممکن، دست کم بسیار محدود می‌سازد. ذهن فارسی‌زبانان در موقعیت‌های گوناگون و بسیار متفاوت زندگی روزمره از عبارات ساخته شده از فعل خوردن استفاده می‌کند و ما برای نمایاندن دامنه گسترده ی این کاربرد، تنها نمونه‌هایی از آن ها را در زیر می آوریم :
 ـ در زبان های اروپایی هنگامی که کسی از گفتار یا کردار شخص دیگری بیش تر از گفتار یا کردار خود جانب داری می‌کند، عبارتی را از عرصه دین به عاریه می‌گیرند و او را «مسیحی‌تر از پاپ» می‌خوانند. فارسی­زبانان برای گفتن همین واقعیت عبارتی از حوزه آشپزخانه را ترجیح می‌دهند و او را «کاسه ی داغ‌تر از آش» می‌ نامند.
 
ـ افعال زیبای «نوشیدن» و «آشامیدن» به دست فعل «خوردن» چون آن از صحنه ی زبان روزمره رانده شده‌است که فارسی زبانان چای، شیر، شربت و همگی مایعات و نوشابه‌ها را نمی‌آشامند یا نمی‌نوشند، بلکه «می‌خورند» و عرصه ی کاربرد این فعل به مایعات محدود نشده و «هوا» را هم شامل می‌گردد.و ایشان برای «هوا خوردن» است که به دامن طبیعت می‌روند،
ـ برای ذهن فارسی‌زبانان حال کسی که مجبور است تاوان عمل خوشایندی را که از او سرنزده است بدهد، با مقایسه با حال کسی که «آش نخورده و دهان سوخته» دارد، آسان و قابل درک می‌شود.
 
ـ در زبان فارسی هر چیز که نامناسب باشد، چنگی به دل نمی‌زند و «دندان‌گیر» نیست
 
ـ «برای چیزی دندان تیز کردن» نیز به معنی قصد تصاحب کردن آن چیز است.
 
ـ ذهنیتی که عبارت «مورچه چیه که کله‌پاچه‌ش باشه» را پرورانده است، بسیار حیرت‌انگیز است. دست کم آن که تصویری شگفت آورتر از «کله‌پاچه ی مورچه» در هیچ جا وجود ندارد.
 
ـ هنگامی که کسی در برابر دو گزینه قرار می‌گیرد که یکی از آن‌ها کاملن بی‌ارزش و دیگری کم ارزش است و او دومی را بر می گزیند، انگیزه ی رفتار خود را با «کاچی به از هیچی»   بیان می کند.
 
ـ و برای بیان «مشکل کردن بی هوده‌ی کارها»، از تصویر بدیع «چرخاندن لقمه دور سر» بهره می گیرد..
 
ـ دست زدن به کاری که زحمت آن بیش تر از توانایی کسی باشد: « لقمه ی بزرگ تر از دهان برداشتن» است.
 
ـ «آشی که یک وجب روغن روی آن باشد»، برای فارسی زبان تهدیدی ترسناک است.
 
ـ از پس کسی برآمدن: را «یک لقمه ی چپ کردن».می نامد.
 
ـ عاقبت ِ ناخوشایند عمل یا رفتار خوشایند، مانند لرز کسی است که خربزه خورده باشد.
 
ـ آن هنگام که مسئولیت انجام دادن یا ندادن کاری متوجه کسی باشد، یا اعمالی که انجام دادن یا ندادن آن‌ها نتیجه ی یکسانی داشته باشد، یادآور «آش کشک خاله» است.
 
ـ برای توضیح رفتار کسی که در کارهای گوناگون دخالت بیش از حد می‌کند، او را به «نخود هر آش» تشبیه می‌کنند.
 
 ـ «نه به این شوری شور و نه به این بی‌نمکی» با آن که به ذائقه مربوط است، لیکن توصیه‌ای به آشپزها نیست، بلکه نشان‌دهنده عدم وجود تعادل در رفتارهای گوناگون انسان است.
 
ـ یکی دیگر از نشانه‌های عدم تعادل در رفتار آدمی آن است که با خوردن یک غوره سردی‌اش بشود و با خوردن یک کشمش گرمی‌اش.
 
ـ اعتدال یا رعایت انصاف آن است که رفتار آدمی طوری باشد که: «نه سیخ بسوزد نه کباب».
 
ـ. آجیل مشکل‌گشا در «فرهنگ بزرگ سخن» این‌گونه تعریف شده است: «آجیلی که آن را به نیت برآورده‌شدن حاجت‌ها و رفع گرفتاری‌ها بین مردم پخش می‌کنند». (جالب آن که آجیل به صورت مجازی معنی «رشوه» هم می‌دهد. فرهنگ سخن آجیل‌خوری را به معنای رشوه گرفتن و آجیل‌دادن را به معنای رشوه دادن ثبت کرده است).
 
از جمله خوردنی­های دیگری که کاربرد مشکل­گشایی دارد، می­توان از آش و شله‌زرد نذری نیز نام برد.
 
ـ در فرهنگ ایرانی دو موقعیت مناسب برای شناخت دوست شناسایی شده است. یکی در سفر و دیگری «سر سفره».
 
ـ ساده‌ترین کار در زبان فارسی کاری است که به خوردن مرتبط است: مثل «آب خوردن»
 
ـ و فرد وقتی به درجه بالایی از بدبختی می‌رسد دیگر «آب خوش از گلویش پایین نمی‌رود».
 
ـ سماق مکیدن به معنی وقت را در انتظار بی هوده تلف کردن است. از این گذشته مزه ی آن ترش است و باعث ازدیاد ترشح دهان می‌ گردد. مقام ترشی در مقایسه با مزه‌های اصلی، یعنی شیرینی، شوری ( مثلا خیارشور) یا حتی تلخی (قهوه) در پایین‌ترین رده قرار دارد و عبارت «ترش‌رو» نیز به معنی «عبوس» است.
 
ـ. برای ترغیب فارسی‌زبان به تحمل و صبر، باید به او وعده ی حلوا داد. گر صیر کنی ز غوره حلوا سازی.
 
ـ مراسم نامزدی یا عقد که پیش‌مرحله ی زندگی مشترک دو انسان است در زبان مردم به «شیرینی‌خوران» مشهور است. دادن این عنوان به این مراسم، خوردن شیرینی را گویی هدف اصلی این مراسم می داند. 
 
 ـ احترام به شکم، فارسی زبان را وامی‌دارد که در وقت خوردن پلو زیباترین لباس خود را بپوشد و «لباس پلوخوری» در زبان روزمره به معنی زیباترین لباس است.
 
­ «در دیزی بازه، حیای گربه كجا رفته ؟» در ستایش شرم به عنوان یکی از ارزش های درو.نی شده ی انسان به کار می رود.
 
ـ شخصی که در راه رسیدن به چیزی از فرط اشتیاق یا دست‌پاچگی گرفتار خطری می‌ گردد و یا صدمه‌ای «می‌خورد» از هول «حلیم» توی دیگ افتاده است.
 
به این عبارات نیز توجه کنید: «حلیم خود را به هم زدن» به معنی به کار خود پرداختن و کاری به کار دیگران نداشتن، «حلیم کسی را هم‌زدن» به معنی دخالت کردن در کار کسی، و «برای حلیم خود روغن داغ کردن» به معنی به نفع خود کار کردن است.
 
ـ «مرد خانواده» انسانی است که هزاران استعداد و قابلیت دیگر نیز دارد اما به ترین مرد خانواده آن است که «نان‌آور» خانواده است. و بقیه اعضای خانواده ی او «نان خور» او به شمار می آیند.
 
 ـ وقتی می‌خواهند زوجی را به داشتن فرزند تشویق کرده و از نگرانی آنان بکاهند می گویند: «هرآن کس که دندان دهد، نان دهد».
 
ـ استعاره ی «خوردن کفگیر به ته دیگ»: به معنی فقیر و بی‌پول شدن یا ورشکست شدن است. علامت فقیر شدن شخص ثروتمند، خوردن کفگیر او (یعنی وسیله کشیدن پلو) به ته دیگ است و دوران پلوخوری او گذشته است.
 
ـ علامت توانمندی نیز آن است که «دست کسی به دهانش برسد».
 
 ـ هر عمل انسان با نتیجه ی آن تناسب مشخصی دارد و «هرچقدر که پول بدهد آش می‌خورد».
 
 ـ در ذهن فارسی زبان، هنگامی که تغییری در وضعیت و موقعیت های نامطلوب ایجاد نمی گردد، باز «همان آش و همان کاسه!» است.
 
ـ و انسان ِ با تجربه را انسانی می‌داند که سرد و گرم زندگی را «چشیده» باشد.
 
ـ و اگر کسی که بخواهد از فکر، عقیده یا تصمیم کسی در مورد مسئله خاصی سردربیاورد، باید ببیند که «مزه دهان او» چیست.
 
ـ بسیاری از چیزها نیز مزه دارند، از جمله شکست که تلخ است. یا آدم‌های شوخ‌طبع که «بامزه» یا «بانمک» هستند و یا آدم‌های لوس که بی‌مزه یا بی‌نمک هستند. یعنی قوه چشایی به عنوان ابزاری کمکی در شناخت مطرح است.
 
ـ شیر اولین خوراک انسان است و مزه ی شیر اولین مزه‌ای است که قوه چشایی انسان آن را ادراک می‌کند. صفت شیرین در زبان فارسی به همین مزه نظر دارد. همه پدیدها و وقایعی که به این صفت موصوف شود، ذهن فارسی زبان را به مزه‌ی نخستین چیزی که خورده است، متوجه می‌سازد. طعم پیروزی (مانند شیر) شیرین است. طعم خربزه، باقلوا و حلوا هم همین‌طور. بعضی از بچه‌ها هم شیرین هستند. همچنین صحبت‌کردن یا لهجه ی بعضی‌ها شیرین است.خود زبان فارسی نیز هنگامی که پ را جانشین ف کنند، به قند و شکر و عسل تبدیل می‌شود!
 
 ـ شخص بداخلاق را نمی‌شود با یک من عسل هم خورد!
 
ـ کار فرد متملق و چاپلوس نیز چیدن بادمجان دور قاب است.
 
ـ برای کسی «تره خرد کردن» یا «سبزی پاک کردن» نیز به معنی تملق‌گویی و چاپلوسی‌کردن است که امروزه شکل منفی آن یعنی «تره خرد نکردن برای کسی» یا «سبزی خرد نکردن برای کسی» رایج است، که معنی ِ برای کسی اهمیت قایل نشدن، کسی را تحویل نگرفتن و یا قدرت او را به رسمیت نشناختن دارد.
 
ـ شکم ِ همواره سوگوار را با خوردن خوراکی های بادآورده « از عزا درمی آورند»
 
ـ «شکم‌سیر» نیز از مفاهیم سیاسی رایج در میان هنرمندان متعهد است. شکم سیر یعنی کسی که در رفاه است و خبری از حال گرسنگان ندارد.
 
ـ همان کسانی که دایمن از شکم و خوردن سخن می گویند، «از سرشکم حرف زدن» را سخن بی هوده گفتن معنی می‌کنند.
 
ـ شکم را صابون زدن به معنی به خود وعده ی خوردن دادن و خود را آماده «لفت و لیس» کردن می باشد.
 
ـ تشبیه دختران زیبا به «هلوی پوست‌کنده» و گفته هایی چون («جیگرتو بخورم» یا «بخورمت» و نیز توصیف اعضای بدن یار به چیزهای خوردنی (لب مثل عسل یا حلوا، پستان مثل لیموشیرین یا انار) در زبان فارسی « مثل نقل و نبات» به کار می رود.
 
ـ «خوردن» که وسیله‌ای برای جلب محبت است، خود می‌تواند به عنوان سلاحی هراس آور نیز مورد استفاده قرار گیرد. «چیز» از جمله خوردنی‌های خطرناک در ایران قدیم بوده است و اسرار تهیه ی آن مانند ساختن سموم گوناگون از جمله علوم پنهانی است و به یاری آن دیگران را «چیزخور» می‌کرده‌اند.
 
ـ خوردنی‌های ایران اغلب مطبوع و خوشمزه‌اند. اما گاه «خوردنی‌های» زشت و کریه نیز در «آشپزخانه زبان فارسی» یافت می‌شود.که «چس» یکی از آن‌هاست و خوردن آن نشانه ای از نداشتن دست و دلبازی و بخشندگی نزد خورنده آن است. لقب مشمئزکننده فرد خسیس نیز در این زبان «چس‌خور» است.
 
ـ یکی از چیزهای «خوردنی» دیگر در زبان فارسی «گُه» است و تعریف‌کردن از خود را مانند خوردن آن می‌دانند. کودکان نیز از این فعل برای ابراز پشیمانی از رفتار یا کار ناپسند خود استفاده می‌کنند. در داستان «موش و گربه» ی زاکانی هنگامی که سفیر موش‌ها پیام شاه کشور را به گربه می‌رساند: «یا برو پایتخت در خدمت / یا که آماده باش جنگانا»، جواب گربه این است که: گربه گفتا که شاه گه خورده/ من نیایم برون ز کرمانا. گه‌خوردن در این‌جا به معنی غلط‌کرده و چرت گفته است می باشد.
 
ـ در گفت و گو های میان مردان، خوردن آلت تناسلی و همین‌طور بیضه (تخم) در جملات تهدیدآمیزی که بر عدم توانایی طرف مقابل برای انجام کاری تأکید می‌کند، رایج است : [ اگه شکایت کنه برات حسابی دردسر درست می‌شه. ـ نه بابا. فلانمو نمیتونه بخوره!].
 
ـ خوردن «حلوای زنان» به معنی هم‌خوابگی با آنان امروزه دیگر منسوخ گشته است. نظامی در داستان خسرو و شیرین صحنه‌ی جالبی را به تصویر می‌کشد. خسرو در اولین ملاقات خود با شیرین قصد همخوابگی با او را می‌کند. «لبش بوسید و گفت ای من غلامت/بده دانه که مرغ آمد به دامت. یک امشب تازه داریم این نفس را/که بر فردا ولایت نیست کس را». اما شیرین که عشق بازی را می‌پذیرد، تقاضای هم‌خوابگی را به آینده موکول می‌کند: «من آن شیرین درخت آبدارم /که هم حلوا و هم جلاب دارم. نخست از من قناعت کن به جلاب /که حلوا هم تو خواهی خورد مشتاب».
 
ـ هنگامی که دخالت دو شخص در یک کار نتیجه ای نا خواسته به ‌بار می‌آورد، در ذهن فارسی‌زبان این عبارت را زنده می‌کند که «وجود دو آشپز، آش را یا شور می کند یا بی‌نمک ».
 
ـ «کباب شدن دل یا جگر » به معنی متأثر شدن از واقعه‌ای دردناک از قدیم در زبان فارسی رواج داشته است . به گفته ی فردوسی: مبادا که تاج از تو گریان شود/ دل انجمن بر تو بریان شود. همچنین از مولانا: زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم/ زهی در راه عشق تو دل بریان که من دارم. جمله ی «دلم سوخت» باید حالت روحی و روانی پیچیده‌ای را به شنونده نشان بدهد و «دلم کباب شد» تشدید همین حالت است. همچنین «کباب‌کردن کسی» و یا «جلزولز درآوردن از کسی» از جمله ی تهدیدات رایج است.
 
ـ «تلخ­گوشت» نیز صفتی برای انسان بداخلاق به شمار می رود.
ـ و آدم فرصت طلب نیز همیشه نان را به نرخ روز می خورد
و هنگامی که غذا خارج از اندازه خوش مزه باشد، فارسی زبان « انگشتانش را هم با آن می خورد».
 
فعل «خوردن» در زبان فارسی دارای اهمیتی استثنایی و جایگاهی منحصر به فرد می باشد. استفاده‌های «مجاز» از این فعل آن‌قدر متعدد است که حذف شان از این زبان، زبان فارسی را مختل می‌ سازد. از این رو هیچ فعل دیگری در زبان فارسی با فعل «خوردن» قابل مقایسه نیست و همان‌ گونه که انسان بدون «خوردن» از پای می‌افتد، حذف فعل «خوردن» زبان فارسی را یکسره ازکار می‌اندازد و به رابطه آن با واقعیت مادی و زندگی روزمره آسیب می زند. فارسی زبانان بدون این فعل دیگر نمی توانند « غم بخورند» و از « افسوس خوردن » بر هر چیزی باز می مانند. ، دیگر نمی توانند «سوگندی بخورند» و یا «خودخوری» نمایند. کسی نیز نمی‌تواند با پرحرفی خود «مغز آنان را بخورد». «جیگر» کسی را نمی‌توانند بخورند و یا حماقت شخص ابلهی را نتیجه «خوردن مغز خر» بدانند.
 
شماراین گونه عبارات و استعاره‌ها بسیار زیاد است و پرداختن به همه ی آن‌ها فرصت بیش تری می‌خواهد. ما در پایان ­ برای قانع ساختن خوانندگان دیرباورمان آنان را به «فرهنگ بزرگ سخن» تالیف آقای حسن انوری اشاره داده و توجه آن‌ها را به معنی فعل «خوردن» در آن جا جلب می نماییم:
 
قسم، سوگند، حق، گول و فریب، سرما، سر (مأیوس شدن)، غوطه، تاب، غم، خود، رشوه، شلاق، کتک، فحش، توسری، صدمه، افسوس، «خون ‌خود»، جوش، حرص، مغزخر (حماقت)، مغز یا سر کسی را (به معنی زیاده روی در حرف‌زدن)، حسرت، غبطه‌، مال، عصبانیت یا خشم (فروخوردن). گرما و سرما، شکست، رنج و سختی (فردوسی: زدشمن جهان پاک من کرده‌ام، بسی رنج و سختی که من خورده‌ام). [ و از استفاده‌هایی مانند «لباس بدن را می‌خورد» و «اتومبیل بنزین می‌خورد» و «بقال سرکوچه تومنی پنج‌زار می‌خورد و نیز از مشتقات «خوردن به معنی اصابت کردن» مانند: زمین خوردن، چاقوخوردن، تیرخوردن و چشم‌خوردن و مانند آن می گذریم ].
کوتاه سخن آن که، اگر همه ی انواع استفاده از فعل «خوردن» را که ما بسیاری از آن ها را نیز ناکفته گذاشته ایم، در نظر بگیریم، می‌توان ادعا کرد که فارسی زبانان از هنگامی که به دنیا می‌آیند تا هنگامی که می‌میرند درحال خوردن هستند. نگاهی به تنها فهرست بالا، هر خواننده‌ای را از نیرو و توان دستگاه گوارشی این گروه از مردم جهان شگفت زده می‌سازد.
 
از تارنمای چهار دیواری


پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:7 ::  نويسنده : سودابه صولتی

3- آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان واحد شمارش "یک" را به جای "یای" نکره به کار می برند؟

در بیش تر زبان‌ها، اسم از نظر دستوری بر دو نوع است:

- مَعرِفه (شناخته، در انگلیسی: definite که با the می آید)

- نَکَره (ناشناخته، در انگلیسی indefinite که با a/an می آید).

در زبان پارسی نشان نکره حرف «ی» است که در پایان اسم افزوده می‌شود مانند:
مردی را در خیابان دیدم.
در کلاسمان پسری هست که درس خوان نیست.
در عقد بیع سرایی مُرَدد بودم.   (گلستان سعدی)
در نوشته‌های قدیمی‌تر از «یکی» نیز به نشانه ی نکره استفاده ‌شده است:
یکی روستایی سقط شد خرش / عَلَم کرد بر تاک بستان سرش (بوستان سعدی)
یکی بر سر شاخ، بُن می‌برید /  خداوند بستان نظر کرد و دید     (بوستان سعدی)
ولی «یک» به تنهایی هیچ گاه نشان نکره نبوده است. حتا در مثل معروف می‌گوییم «یک آشی برایت بپزم که رویش یک وجب روغن باشد». «یک» نخست، نشانه‌ی نکره است و همراه «آشی» آمده است، «یک» دوم هم واحد شمارش است.
در سال‌های اخیر، شاید به دلیل بی‌دقتی مترجمان و بیش تر شدن آثار ترجمه ای نسبت به نوشته‌های داخلی، و نیز به دلیل کم‌کاری در آموزش زبان فارسی در مدرسه‌ها (و نیز آموزش زبان‌های خارجی)، در فارسی به جای «یای» نکره از «یک» استفاده می‌شود. حال آن که «یک» واحد شمارش است نه نشانه‌ی نکره. مثلن دو جمله ی «برادرم خانه‌ای در شیراز خریده است» و «برادرم یک خانه در شیراز خریده است» با هم فرق معنایی دارند. جمله‌ی نخست پاسخی است برای «برادرت چه خریده است؟»  ولی جمله‌ی دوم پاسخی است برای «برادرت چندتا خانه خریده است؟» و سخن بر سر تعداد خانه‌های برادرم است. جمله‌ی دوم می‌تواند این معنا را نیز در خود داشته باشد که برادرم چندین خانه دارد که یکی از آنها در شیراز است و شاید در جاهای دیگر نیز خانه داشته باشد.

در واقع فرق «ی» و «یک» در فارسی مانند فرق a/an با one در انگلیسی است. اگر بخواهیم برابر انگلیسی این دو جمله را بنویسیم، می‌شود گفت:
My brother bought a house in Shiraz برای اولی و one house in Shiraz My brother bought برای دومی.
امروزه در بسیاری از پایگاه‌های اینترنتی و بیش تر کتاب‌های ترجمه شده این اشتباه دیده می‌شود. مثلن به جای «امروز روزی تاریخی است» می‌نویسند: «امروز یک روز تاریخی است»، یا می نویسند: «می‌توانید یک متغیر را تعریف کنید؟» یا «پس از اجرای این دستور یک صفحه باز می‌شود» که باید نوشت: «می‌توانید متغیری را تعریف کنید؟» یا «پس از اجرای این دستور صفحه‌ای باز می‌شود». یعنی این نویسندگان به جای "یای نکره" از واحد شمارش "یک" استفاده می کنند.
 این بی‌دقتی گاه نتیجه‌های خنده‌آوری به بار می‌آورد. برای نمونه، دکتر محمد ملکی، استاد پیشین دانشگاه تهران و فعال سیاسی، در نامه‌ای نوشته است که "من یک استاد دانشگاه نیستم" 
. و اشاره کرده است که این عنوان از کتاب «من یک مسیحی نیستم» نوشته‌ی «برتراند راسل» (Bertrand Russell) گرفته شده است و در همین جا تاثیر ترجمه های غلط دیده می شود. وقتی کسی بگوید: «من یک استاد دانشگاه نیستم» می‌توان از او  پرسید: «پس چندتا استاد دانشگاه هستید؟ دو تا، سه تا؟» در این جمله در واقع هیچ نیازی به «یک» نیست. نویسنده برای تاکید می‌توانست بنویسد: «من دیگر استاد دانشگاه نیستم». (عنوان کتاب برتراند راسل در انگلیسی نیز چنین است: Why I Am Not a Christian که برگردان درست آن به فارسی می شود: «چرا مسیحی نیستم») (از: شهربراز)

 

1- آیا می دانستید که کسانی در زبان های اروپایی، (به ویژه در زبان انگلیسی) نام زبان فارسی را (که در انگلیسی "پرشن" (Persian)  گفته می شود،) به نادرستی  "فارسی" (Farsi) می نامند ؟

نام زبان ما فارسی است. در انگلیسی به آن پرژن (یا پرشن) (Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید، ولی در سال های اخیر در زبان انگلیسی به گونه ای روز افزون به جای واژه ی پرژن  (Persian)، از واژه ی فارسی (Farsi)  استفاده می شود

سده ها است که در غرب برای نامیدن زبان فارسی از واژه ی پرژن (Persian) استفاده می کنند که اصل آن به واژه های "پارس" و "پارسی" بر می گردد. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح قوم های آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند، نامشان پارس و زبانشان نیز پارسی شناخته شد. این زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه ی آن پدیداری پارسی کهن (که تا سه سده پیش از میلاد زنده بوده)، پارسی میانه یا پهلوی (که تا سده ی نهم پس از میلاد رایج بوده) و پارسی نو که پس از تسلط عرب ها "فارسی" نامیده شد. ولی در غرب از همان دوران یونان و رم باستان این زبان زا پرژن (Persian) - یا با تلفظی شبیه به آن خواندند. اکنون ولی ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی به جای نام انگلیسی (Persian) یا فرانسوی (Persane) یا آلمانی Persisch)) آن، واژه ی "فارسی" (Farsi)  که در واقع نام بومی زبان ما در ایران یا کشورهای فارسی زبان است، به کار برده می شود

کسانی که (با انگیزه ها و دلایل گوناگون) به رایج کردن این واژه در زبان های خارجی کمک کردند اینان بودند:

- مدیران کشوری پس از انقلاب که در اخبار انگلیسی و دیگر زبان های خارجی، در نشریات انگلیسی، در بروشورهای جهان گردی، و در اعلامیه های انقلابی به زبان های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. با انقلاب بهمن و سپس با رویداد گروگان گیری، ایران نا گهان در مرکز توجه قرار گرفت. اکنون دیگر همه به این توجه داشتند که مسئولان انقلاب ایران چه می گفتند و اینان از واژه ی فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می کردند. برای مثال حتا امروز نیز دریک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد به نام "فارسی سرویسس" (Farsi Services). هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را در انگلیسی فارسی بخواند، طبعن بسیاری از وابسته های سیاسی کشور های دیگر که در ایران اقامت دارند نیز آن را به همان نام می خوانند. به ویژه اگر آنان از کشورهایی باشند که در آن جا نیز به زبان ما فارسی می گویند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه و غیره). این افراد نیز به پیروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگلیسی زبان ما راFarsi  می نامند.
- گروه دیگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی کمک کردند، برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهیه ی گزارش به ایران سفر می کردند. با توجه به زمان محدودی که ایشان در آن جا می گذراندند، شگفت آور نبود که تنها کلمه ای را که حتمن یاد می گرفتند همین واژه ی "فارسی" بود به ویژه که از مسئولان هم هنگام انگلیسی صحبت کردنشان به انگلیسی، کلمه ی پرژن را نمی شنیدند.

- گروه بعدی که از واژه ی فارسی (Farsi) برای نامیدن این زبان در انگلیسی استفاده می کنند برخی از زبان شناسان هستند. این ها معتقدند که برای تشخیص زبان هایی که در ایران، افغانستان، و تاجیکستان رایج است به تراست که زبان ایران را فارسی  (Farsi)، زبان افعانستان را دری  (Dari) و زبان تاجیکستان را تاجیک (Tajik) بنامند و اطلاق واژه پرژن (Persian) به همه ی آن ها درست نیست. و این اعتقاد بر این پایه استوار است که این ها سه زبان مختلف، یا بر طبق نظرات برخی دیگر از آنان، دست کم سه گویش گوناگون هستند. دلایل بسیاری برای رد این نظریه ی زبان شناسانه وجود دارد. برای مثال زبان انگلیسی در انگلستان و انگلیسی در آمریکا با یکدیگر تفاوت هایی دارند، ولی این دو گونه را دو زبان مختلف به نام های انگلیسی و امریکایی نمی خوانند بلکه در صورت لزوم به آن ها انگلیسی (English) و انگلیسی امریکایی (American English) اطلاق می کنند. به همین روال فرانسوی فرانسه و فرانسوی کبک (در کانادا) با یکدیگر تفاوت های فاحشی دارند، اما هر دو فرانسوی هستند:   French  و Canadian French. .

-  کسان دیگری که از این واژه  برای نامیدن  زبان فارسی در زبان های دیگر تا حدی به طور طبیعی استفاده می کنند، عبارتند از آنان که نام این زبان در زبان مادری اشان نیز فارسی است. این ها شامل هندی ها، پاکستانی ها، عرب ها، ترک ها، پنجابی ها، و غیره هستند که در هنگام مکالمه به انگلیسی تمایل دارند که از همان واژه آشناتر در زبان خود استفاده کنند.

- گروه بعدی و عامل عمده ی رواج واژه ی "فارسی" در زبان انگلیسی، مهاجران و پناهندگان سیاسی / اقتصادی پس از انقلاب هستند. این گروه از همه بزرگ تر بوده و دسترسی به آنان برای گفت و گو پیرامون نام زبان فارسی در زبان های خارجی نیز از همه دشوارتر است. بیش تر این افراد به هنگام ورود به غرب به هیچ زبانی به جز فارسی  آشنایی نداشته اند و برخی از آنان هنوز هم زبان کشور میزبان را به خوبی فرا نگرفته اند. آنان هنگام پر کردن درخواست نامه های اداره های مهاجرت در امریکا و کانادا و کشورهای اروپایی و در برابر پرسش "زبان مادری شما چیست؟" می نوشتند فارسی (Farsi) و نمی دانستند یا هنوز هم نمی دانند که نام زبان آنان در انگلیسی یا دیگر زبان های اروپایی فارسی (Farsi) نیست. نتیجه این که که در سال های اخیر ما شاهد ظهور این واژه در اسناد و ادبیات اداره های مهاجرت کشورهای غربی بوده ایم.

- گروه بعد و در ادامه گروه قبلی، ایرانیان نسل دوم هستند. اینان از پدر و مادر خود شنیده اند که نام زبان مادری اشان فارسی (Farsi) است و این احتمالن همان چیزی است که در مدارس آخر هفته که برخی از آنان برای فراگیری زبان فارسی در آن شرکت می کنند نیز بدان ها آموزش داده شده است، ولی از آن جا که بسیاری از جوانان نسل دومی مطالعه ی چندانی در باره ی زبان و فرهنگ خود به زبان انگلیسی ندارند، هیچ گاه این فرصت را نیافته اند که نام زبان خود را در کشور دومشان کشف کنند.  از این ها گذشته، برخی از نسل دومی ها بنا به عادت، هنگامی که به زبان دیگری سخن می گویند، از واژه های زبان دیگر استفاده می کنند و واژه های فارسی هم از این عادت در امان نیست و رفت و برگشت بر سر آن از یک زبان به زبان دیگر به آسانی صورت می گیرد. ولی مجامع علمی، فرهنگی، هنری و دانشگاهی درز این کشورها همچنان از همان واژه ی پرژن (Persian) در زبان انگلیسی و سایر زبان های اروپایی استفاده می کنند. ایران شناسان غربی که از زمره ی نخستین کسانی هستند که به مطالعه ی علمی و نظام مند فرهنگ ایران باستان و ادبیات فارسی کلاسیک پرداختند، در استفاده از نام درست زبان فارسی در زبان های خارجی نهایت دقت را به خرج داده و به ندرت کسی را می توان یافت که از این قاعده خطور کرده باشد.

برای آشنایی با دلایل متعدد نادرست بودن کاربرد Farsi به جایPersian  به مقاله ی "نام زبان فارسی در انگلیسی" در موضوع "مسایل امروز زبان فارسی" نگاه کنید.



2-  آیا می دانستید که به جز شمار اندکی از پژوهشگران، همه ی فارسی زبانان و فارسی دانان، و همه ی مردم ایران، به نادرستی بر این باورند که بیت:

"بسی رنج بردم در این سال سی   عجم زنده کردم بدین پارسی"

سروده ی شاه سخن، حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی است؟

جمله‌ی "عجم زنده كردم بدین پارسی" نیمه‌ی دوم بیتی بسیار مشهور (" بسی رنج بردم در این سال سی/ ...") و زبانزد ِ خاص و عام است. این بیت، در هیچ یك از دست ‌نوشت ‌های كهن شاهنامه، در متن بنیادین (اصلی) نیامده و تنها در زمره‌ی بیت‌های نسبت داده شده به فردوسی در "هجونامه"ی  برساخته به نام او دیده ‌می‌شود. كلیدواژه‌ی معنا شناختی‌ ِ این بیت، واژه‌ی "عجم" است كه در "فرهنگ وُلف"، تنها چهار كاربرد از آن در سراسر شاهنامه، به ثبت رسیده ‌است: یكی در "گشتاسپ‌نامه‌ی دقیقی" (مُل، ج ٤، برگ ٢١٤، = مسكو، ج ٦، برگ ١٢٠، = خالقی‌مطلق، دفتر ٥، برگ ١٥٠، دیگری در بیت ٣٤ از ٤٥ بیت ِ "ستایش ‌نامه‌ی محمود" در آغاز ِ "روایت پادشاهی‌ اشكانیان" (مُل، ج ٥، برگ ١٣٥، = مسكو، ج ٧، برگ ١١٤، = خالقی‌مطلق، دفتر ٦، برگ ١٣٧ )، سومین آن ها در پایان ِ "روایت پادشاهی‌ ِ یزدگرد سوم " (مُل، ج ٧، برگ ٢٥٢، = مسكو، ج ٩، برگ ٣٨٢،  = خالقی‌مطلق، دفتر ٨ ، برگ ٤٨٧) و سرانجام، چهارمین مورد در بیت ِ آمده در "هجونامه"ی آن چنانی كه پیش تر، بدان اشاره ‌رفت.
چنان كه می‌بینیم، یك مورد از این بسامد های چهارگانه‌ی واژه‌ی "عجم" – كه وُلف بدان‌ها اشاره‌می‌كند – در میان بیت‌های سروده‌ی دقیقی و افزوده بر شاهنامه است كه حساب ِ سراینده‌اش را باید از فردوسی جداشمرد و مورد دیگر در "هجونامه" جای ‌دارد – كه همه‌ی شاهنامه‌شناسان ِ روشمند این روزگار در ساختگی و افزوده‌ بودن  آن، همداستانند – و تنها دو كاربرد آن در سرآغاز "روایت پادشاهی‌ اشكانیان" و پایان "روایت پادشاهی‌ یزدگرد سوم "، سروده‌ی فردوسی است و این هر دو نه در ساختار متن بُنیادین شاهنامه؛ بلكه در میان بیت‌هایی جای‌دارد كه استاد ِ توس، آگاهانه و به خواست ِ پاس داشتن ِ حماسه‌ی بزرگش از گزند محمود ِ فرهنگ ستیز و كارگزارانش – ناگزیر و با اكراه – بر متن اثر  خویش افزوده‌است و بایستگی‌های سخن ‌گفتن با و یا درباره‌ی كسی همچون محمود، "یمین" ِ (دست ِ راست ِ) دولت ِ خلیفه‌ی ایران ستیز ِ بغداد را نیز می‌ شناسیم. پس، هرگاه گفته‌شود كه دشنام ‌واژه‌ی "عجم" در متنِ شاهنامه‌ی فردوسی هیچ كاربُِردی ندارد، گزافه‌گویی نیست. (١)
چنین می‌نماید كه واژه‌ی "عجم" به دلیل بار منفی و مفهوم اهانت بار و ریشخند آمیزی كه در اصل داشته (گنگ، لال) – و عرب‌ها [برای نخستین بار پس از بنی امیه، آریا ادیب *] آن را در اشاره به ایرانیان و دیگر قوم‌هایی كه نمی‌توانستند واژه‌های عربی را مانند خود آنان بر زبان آورند – به كار می‌بردند، در ناهمخوانی‌ آشكار با دیدگاه فرهیخته‌ی ایرانی،‌ فردوسی بوده و نمی‌توانسته‌است در واژگان ِ شاهنامه‌ی او جایی داشته ‌باشد و تنها در سده‌های پس از او – كه بار وَهن ‌آمیز این دشنام واژه فراموش‌شده ‌بوده است – بیت ِ "بسی رنج‌بُردم ..." با دربرگیری ‌ِ این واژه به فردوسی نسبت داده‌ شده‌ است و از آن زمان تاكنون بسیاری از كسان، آن را اصیل شمرده و حتا مایه‌ی فخر شمرده و در هر یادكردی از فردوسی و شاهنامه، آن را با آب و تاب تمام و هیجان زدگی، بر زبان آورده یا بر قلم رانده‌ و نادانسته، نكوهش را به جای ستایش برای ملت و تاریخ و فرهنگ خود، پذیرفته‌اند!
سازنده‌ی این بیت، سخن ِ راستین شاعر را در پیش چشم داشته‌ كه گفته‌است:

"من این نامه فرّخ ‌گرفتم به فال / بسی رنج ‌بُردم به بسیار سال".

آن‌گاه در حال و هوای ذهنی‌ خود و بیگانه با نگرش ِ فرهیخته‌ی ایرانی‌ حماسه‌سرای بزرگ و سرافراز، چنین سخن ِ خوار انگارانه و كوچك ‌شمارانه‌ای را پرداخته و – با این خام اندیشی كه اشاره به "رنج ‌بُرداری‌ سی‌ساله"ی شاعر می‌تواند پرده‌ی پوشاننده‌ی دشنام واژه‌ی "عجم" باشد – همانند ِ وصله‌ی ناهم رنگی بر جامه‌ی زرْبفت و گران ‌بهای گفتار ِ گوهرین ِ خداوندگار  زبان فارسی‌ دَری، پیوند زده‌ است.
گفتنی‌ست كه در روزگار ما، دانشمند بزرگ ایران شناس و شاهنامه‌پژوه آلمانی فریتز وُلف، با هوشمندی و آگاهی‌ تمام، بیت ِ راستین فردوسی "من این نامه فرّخ گرفتم به فال / بسی رنج ‌بُردم به بسیار سال" را پیشانه ‌نوشت ِ اثر  ماندگار و ارزشمند خود، فرهنگ واژگان شاهنامه كرده‌است. می‌دانیم كه دو سده پس از خاموشی‌ استاد توس، چكامه‌سرای نامدار، جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی، در یكی از سروده‌هایش گفته‌است: "هنوز گویندگان هستند اندر عجم / كه قوّه‌ی ناطقه، مدد ازیشان بَرَد!" یعنی، از یك سو دشنام واژه‌ی "عجم" را به منزله‌ی عنوانی برای نامیدن قوم و مردم خود پذیرفته و از سوی دیگر، خواسته ‌است در صدد ِ جبران آن اهانت تاریخی به ایرانیان برآید و سر ِ آزادگی و غرور برافرازد كه ملت ِ او "گنگ" نیستند و "گوینده"اند و همین به ناسزا "گنگ ‌خواندگان" چنان "گویندگان"ی را در دامان خویش می‌پرورند كه هنوز هم "قوّه‌ی ناطقه" از ایشان "مدد می‌بَرَد".

اما امروز در روی‌كرد و برخورد با گذشته‌ی نابه‌سامان تاریخی‌مان و آن همه ناروا كه ایران‌ ستیزان ِ بیگانه و "خودی" بر ما رواداشته‌اند، دیگر جای كوتاه‌آمدن و سازش ‌كاری و سخن در پرده گفتن و پی روی چشم بسته از رهنمود ِ فریبنده و گمراه‌كننده‌ی "رَه چُنان رَو كه رَه رََوان رفتند!" نیست. هنگام آن رسیده‌است كه همه‌ی گذشته‌ی تاریخی و فرهنگی‌مان را آشكارا و بی‌پروا به كارگاه ِ نقدی فرهیخته ببریم و از "چراگفتن" و "شك‌ ورزیدن" و "باز اندیشیدن" در هیچ اصل و باوری، پروا و پرهیزی نداشته‌باشیم.

در مورد درون ‌مایه‌ی این یادداشت، از "عام" توقعی نیست كه بداند این بیت با همه‌ی بلند آوازگی‌ و نمود ِ فریبنده و كاربُرد گسترده‌اش، سروده‌ی فردوسی نیست و دشنام ‌واژه‌ی‌ "عجم" جایی در واژگان متن شاهنامه ندارد. اما "خاص" چرا بی هیچ پشتوانه‌ی دست ‌نوشت شناختی و بدون ژرف ‌نگری در درون مایه‌ی ایران ‌ستیزانه و اهانت آمیز آن، انتسابش به استاد توس را پذیرفته و در همه جا به منزله‌ی سخنی افتخارآمیز و غرورانگیز می‌خواند و می‌نویسد تا جایی كه در یك نشست ِ شاهنامه‌پژوهی‌ ویژه‌ی گرامی‌داشت شاعر نیز، آن را عنوان ِ یك سخن‌رانی قرارمی‌دهد؟ دیگر چه بگویم؟ "در خانه اگر كس است، یك حرف بس است!"          نویسنده: جلیل دوستخواه

 

 



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 21:54 ::  نويسنده : سودابه صولتی

دگرگونی های زبان فارسی

 

دگرگونی یکم : اوستا


دگرگونی دوم : ماد


دگرگونی سوم : فارسی قدیم


دگرگونی چهارم : پهلوی


دگرگونی پنجم : پیدایش زبان دری


دگرگونی ششم : آمیزش زبان دری با عربی



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 21:46 ::  نويسنده : سودابه صولتی

بانوی من

 

 

بانوی سبز و آبی هفت آسمان غزل

چشمان تو چکانده به رنگین کمان غزل

 

پیوسته از طنین دعای تو می رسد

در خواب نیمه شب به دل شاعران غزل


ما لکنت غریب زمانیم و نام تو

اعجاز رویش سخن و یک جهان غزل


ای در صدای عاشق تو مادرانگی

لالایی تو بارقه ی داستان،غزل

 

وقتی حکایت غزلی ذکر نام توست

حس می شود رسول خدا هم در آن غزل


دستی بکش به مثنوی گریه های ما

بانوی سبز و آبی هفت آسمان غزل


یا فاطمه، همیشه تو را تا نوشته ایم

تابیده از میان دو انگشتمان غزل


امشب که شعر، وصف تو شد؛یک ستاره گفت :

شاعر بیا به انجمن ما بخوان غزل



پنج شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 21:37 ::  نويسنده : سودابه صولتی

نمیگم بخونید نمیگم نخونید

آریایی :

 مولانا عبدالکبیر(فرخاری)

 کانادا، ونکوور

 


خدا روز یکه کیــــــــهان آفریدی

عیان صد راز پنهـــــان آفریدی

صدف را گـــــوهر شبتاب دادی

 ز نیسان در غلطـــــــان آفریدی


به طـــــفل زاده از مام هنر ور

خورد تا شیــــرپستان آفریدی


نهــــــــــــادی تاج عزت بر سر ما

خلف بر خویآآش انسان آفریدی


رود آدم به قصــــــر ماه و گردون

 تو روشن چرخ و کیوان آفریدی


کنم تا نرم ، سخـــت افزار خوردن

 دهـــــــان را پر زدندان آفریدی


بدانندت خــــدای لایزالی

 بسنگ صـــــخره ایمان آفریدی


بگویم هر چـــــــه داری در توانت

جهان را زیر فــــــرمان آفریدی


گهی جنبد زمین چــون موج بیتاب

در آن جنبــــــنده قربان آفریدی


به مرگم صبـــــــح پیری شد نشانه

به گل چــــــاک گریبان آفریدی

از این قدرت به قانــــــــون عدالت

چرا مردم نه یکســـــان آفریدی


به کس دادی تو صـــد الوان نعمت

کسانی سیــــــــــنه بریان آفریدی


یکی بردی به کنــــج و قعر زندان

به دیگر قصرو ایوان آفـــــریدی


ندارد امتیـــــــاز هر دو در آغاز

زمادر هر دو یکســــــان آفریدی


به دونان از غریــــبان چشم پوشی

رۀ لطفت بدو نان آفـــــــریدی


خـــــدایا زین معما پرده بر دار

ز چه آخـــــــــند نادان آفریدی


بدست طالبان کـــــــوته اندیش

یتیمان بی لــــب نان آفریدی


نه بستی دست وپا زین دیو وحشی

دو چشم بیـــــــوه گریان آفریدی


کنم وا تا گره از بنــــــــد تنبان

 به ره افریط و شیـــطان آفریدی


به زلفان ســــــــــــــیه دوزم نگاها

 به شاخی مار پــــــیچان آفریدی


به مشکل میـرود دل در رۀ راست

به پایش سنـــگ عصیان آفریدی


چرا دادی به کــــــرزی ملک ما را

که گرگ گشــــنه چوپان آفریدی

 

 

بگوید حرف حق فرخاری بر تو
گنه کارت مسلمان آفریدی

 سخنی با خدا



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 20:41 ::  نويسنده : سودابه صولتی

حکایت طنز

بخوانید ضرر نمیکنید

ادامه مطلب را کلیک کنید...



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 20:36 ::  نويسنده : سودابه صولتی

 

سیر تکامل در شعر و ادب فارسی
 
 حافظ:
 تـنــم از واسـطــه دوری دلـبــر بـگـداخــــــت. جـانــم از آتــش مـهــر رخ جـانـانــه بسوخت
 
 فروغ فرخزاد:
 ای شب از رویای تو رنگین شده. سینه از عطر توام سنگین شده
 
 سهراب سپهری:
 دوست را زیر باران باید برد. عشق را زیر باران باید جست
 
 ترانه امروزی:
 دوست دختر من نازه، قلبش پر احساسه، عاشقش شدم تازه
 
 رپ:
 دوستت دارم کثافت! لعنت به اون قیافت
 

 خدا از این به بعد رو به خیر کنه!!...



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 20:23 ::  نويسنده : سودابه صولتی

جوانی در اشعار :

سعدی :
 
 
جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانی نیاید ز پیر
 
قضا روزگاری زمن در ربود که هر روزش از پی شب قدر بود
 
من آن روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که درباختم

 

مولوی :

 
زان که خوی بد بگشته ست استوار
 
مور شهوت شد ز عادت هم چو مار
 
مار شهوت را بکش در ابتدا
 
ورنه اینک گشت ما رت اژدها


پنج شنبه 27 فروردين 1391برچسب:ذات مطلق,اندیشه,شناخت,کوزه,هفت فلک, :: 9:10 ::  نويسنده : سودابه صولتی

هر چه اندیشی ، پذیرای فناست                         آنکه در اندیشه ناید، آن خداست

 (دفتر دوم 3107)

گر نریزی بحر را در کوزه ای                          چند گنجد قسمت یک روزه ای

(ما توان و قدرت شناخت ذات مطلق را نداریم و هر کسی بقدر کوزه وجودی خویش از این دریا نصیبی دارد)

این هم یک غزل زیبا

رو رو که نه ای عاشق ای زلفک و ای خالک        ای نازک و ای خشمک پابسته به خلخالک
با مرگ کجا پیچد آن زلفک و آن پیچک                             بر چرخ کجا پرد آن پرک و آن بالک
ای نازک نازک دل دل جو که دلت ماند                          روزی که جدا مانی از زرک و از مالک
اشکسته چرا باشی دلتنگ چرا گردی                      دل همچو دل میمک قد همچو قد دالک
تو رستم دستانی از زال چه می ترسی                        یا رب برهان او را از ننگ چنین زالک
من دوش تو را دیدم در خواب و چنان باشد      بر چرخ همی گشتی سرمستک و خوش حالک
می گشتی و می گفتی ای زهره به من بنگر                سرمستم و آزادم ز ادبارک و اقبالک
درویشی وانگه غم از مست نبیذی کم                     رو خدمت آن مه کن مردانه یکی سالک
بر هفت فلک بگذر افسون زحل مشنو                               بگذار منجم را در اختر و در فالک
من خرقه ز خور دارم چون لعل و گهر دارم               من خرقه کجا پوشم از صوفک و از شالک
با یار عرب گفتم در چشم ترم بنگر                              می گفت به زیر لب لا تخدعنی والک
می گفتم و می پختم در سینه دو صد حیلت               می گفت مرا خندان کم تکتم احوالک
خامش کن و شه را بین چون باز سپیدی تو                   نی بلبل قوالی درمانده در این قالک



پنج شنبه 26 فروردين 1398برچسب:, :: 18:47 ::  نويسنده : سودابه صولتی

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ادبیات فارسی و آدرس persianliterature-.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 47
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 15582
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1